به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، دوران کودکی و نوجوانی از حساس‌ترین مقاطع زندگانی هر فردی محسوب می‌شود. در این دوران است که انسان با خوب و بد عمل آشنا می‌شود و شاکله‌اش بر اساس تربیت‌هایی که والدین و اطرافیان به او القاء می‌کنند، شکل می‌گیرد. از منظری دیگر دوران نوجوانی به مانند نهالی است که باید همواره به آن رسیدگی کرد و نسبت به رشد و بالندگی آن بی‌تفاوت نبود؛ به موقع به آن نهال کودرسانی و آبرسانی کرد تا به خشکی دچار نشود. از زاویه نگاه دیگر، خداوند کودک را مستعد رشد قرار داده و وجود او را با نور فطرت خویش  شکل داده است. در این بین والدین وظیفه دارند فرزند را با تربیت‌های الهی رشد دهند و وجود او را پاک و زلال نگاه دارند و بلکه رشد شخصیتی او را تقویت کنند.

اما اهمیت امر تربیت فرزند در این زمانه از آن روست که با گسترش شبکه‌های اجتماعی و تولید محتواهای نامطلوب و گاهاً ضد دین در این فضا از یک سو و عدم داشتن برنامه مشخص از سوی متولیان فرهنگی و وادادگی نهادهای رسمی در قبال امر تربیت از سوی دیگر سبب شده تمام شرایط به ضرر این قشر آسیب‌پذیر جامعه تمام شود. برآورد 5 دهه عملکرد متولیان امر فرهنگ را در دو سه فتنه اخیر به ویژه آشوب و اغتشاشات سال گذشته به وضوح در کف خیابان مشاهده کردیم؛ هرچند پس از سردی آتش این فتنه متولیان امر نسبت به این قشر به درستی بنا را بر رأفت اسلامی گذاشتند و اقرار به کم‌کاری در حوزه تربیت کودک و نوجوانان کردند و نشست‌هایی برای اصلاح خطاهای گذشته شکل دادند، اما مشاهده می‌کنیم که همچنان حرف‌ها و نظریه‌ها و ایده‌ها روی زمین باقی مانده و آن نشست‌ها به رونق سابق برگزار نمی‌شود و آنچنان که بایسته است بستر فیزیکی و نرم‌افزاری و یا محتوای شایسته‌ای فراهم نشده است و این باز زنگ خطری برای آینده نوجوانان جامعه ما محسوب می‌شود.

در این باره با محمد لسانی کارشناس و پژوهشگر رسانه با محورهایی همچون مدیریت افکار کودکان و نوجوانان، لزوم یا عدم لزوم حضور این قشر در فضای مجازی، نقاط ضعف و غفلت در حوزه کودک و نوجوان، نقش بازی‌های دیجیتالی در تربیت معنوی و شخصیتی فرزند و …  به گفت‌وگو نشستیم.
 

والدین در گزینش محتوای فرهنگی برای رشد فرزند ورود کنند

* رده سنی کودک، رده‌ای جست‌وجوگر هستند. در فضای وب برای مدیریت افکار و ارائه خوراک فرهنگی به آنها باید چه کار کنیم؟

کاوشگری و جستجوگری و سؤال یک مزیت برای کودک است، اما اتصال سؤالات آنها به اینترنت در فضایی غیر از درس و تحقیق مناسب نیست، بلکه ارتباط با والدین و ارتباطات انسانی اصل است. پس حواسمان باشد که خودمان تسهیل‌کننده و تسریع‌کننده ارتباط کودکمان با اینترنت نباشیم. خوراک فرهنگی را والدین در اختیار او قرار می‌دهند. نباید اینطور باشد که کودک جستجو کند و بعد گزینش کند. چرا که ذهن کودک زمینه گزینش معایب و مزایا را ندارد. والدین در گزینش ورود می‌کنند و سبد یا منوی انتخاب را در اختیار فرزندشان قرار می‌دهند؛ مثلاً والدین دو سه بازی را گزینش می‌کنند تا یکی را انتخاب کند؛ یعنی عملاً انتخاب کودک باید محدود شود. ما اعتقادی برای سنین پایین در ارتباط مستقیم با اینترنت و جستجوی در این فضا نداریم؛ چرا که این محیط باید محیطی امن و پالایش‌شده برای کودک باشد.

زمانی که کودک به حوزه مصرف فرهنگی می‌رود، باید سبد محتوای دیجیتال را تدارک ببینیم

* ما تجربه مناسبی نسبت به تربیت نسلی نداشتیم که اکنون وارد دوره نوجوانی و جوانی شده‌اند. آسیب آن را زمانی حس کردیم که جامعه با التهابات عمیق مواجه شد. چه نقاط ضعفی متوجه این گروه بود که غفلت شد و اکنون چه باید کرد؟

ببینید درپاسخ به این سئوال باید بگویم اگر به سه زمینه توجه نشود، این مسئله سبب بروز اختلالات و رشد آسیب‌ها در زندگی و زیست مجازی فرد می‌شود:
اول،
اگاهی والدین.
دوم، آموزش رسمی در نظام آموزشی که آموزش و پرورش متولی اصلی.
سوم، درونی شدن ارزش‌ها و قوانین در خود فرد یا کاربر.

اینها سه سپر را در مقابل آسیب‌ها فراهم می‌کند. هر اندازه جلوتر آمدیم، این سه بخش همدیگر را به خوبی پشتیبانی می‌کنند. در گذشته خلأها و فاصله‌هایی بین این سه وجود داشت. یعنی والدین ناآگاه، نظام آموزشی که نسبت به مصرف رسانه‌ای بی‌تفاوت است و نهایتاً فردی که ارزش‌ها و قوانین در او به خوبی فراهم نشده است، لذا زمینه بروز رفتارهای ناهنجار خیلی بیشتر می‌شود.

* در بسیاری از موارد سیاست‌ مدیران و تصمیم‌گیرندگان برای نوجوانان مبتنی بر دانش و فناوری روز نیست؛ لذا می‌بینیم هیچ برنامه‌ مشخصی برای ارتقای بازی‌های رایانه‌ای جهت تربیت دینی یا انقلابی وجود ندارد. این بی‌توجهی‌ها از کجا ناشی می‌شود؟

اصولاً از زمانی که کودک به حوزه مصرف فرهنگی می‌رود، باید سبد محتوای دیجیتال را تدارک ببینیم. چرا که مصرف‌کننده شده است. اگر سینی انتخاب درست در اختیار او قرار ندهی، او از هرچه خودش خواست انتخاب می‌کند؛ از این جهت ممکن است همه‌چیزخواری یا پرخوری کند و یا در تنظیم رژیم مصرفش دچار اختلال شود. ما همیشه می‌گوییم محتوا باید مفید و سالم و ایمن باشد. این سه ویژگی سبب می‌شود محتوا بتواند در راستای رشد نقش ایفا کند. اما اگر این سه ویژگی نباشد،  مخل رشد سالم شخصیت کودک است، لذا بی‌توجهی چند دلیل دارد که از جمله آنها نشناختن این نسل است که این امر به عدم پیمایش‌های ذائقه‌سنجی است.

پیمایش‌ها یا با مراجعه مستقیم و یا مراجعه غیر مستقیم و پرسش از والدین و یا از طریق محصول فرهنگی که مصرف می‌کنند، صورت می‌گیرد. به این ترتیب ذائقه آنها شناسایی و متناسب با آن ذائقه محصولی فرهنگی تولید می‌شود. اکنون در شرایطی قرار داریم که فقدان پیمایش‌های ذائقه‌سازی برای نسل جدید سبب رهاشدگی آنها می‌شود و حتی ذائقه آنها در بازارهای غیر رسمی ساخته می‌شود. ذائقه‌ها مبتنی بر بازار غیر رسمیِ فرهنگی شکل می‌گیرد. این بزرگ‌ترین آسیب است.

اصولاً از زمانی که کودک به حوزه مصرف فرهنگی می‌رود، باید سبد محتوای دیجیتال را تدارک ببینیم؛ چرا که مصرف‌کننده شده است. اگر سینی انتخاب درست در اختیار او قرار ندهی، او از هرچه خودش خواست انتخاب می‌کند؛ از این جهت ممکن است همه‌چیزخواری یا پرخوری کند و یا در تنظیم رژیم مصرفش دچار اختلال شود.

 

 

اراده مدیریتی تنها عامل نیست بلکه اراده مدیریتی تنها یک عامل است

* این نسل درحال جست‌وجوی واقعیت و نیازهای زندگی خودش در میان صفر و یک‌های مجازی هستند که غربی‌ها از این خاصیت استفاده کردند و خوراک بسیار گسترده‌ای با توجه به سیاست‌های خودشان برای این مجموعه تهیه کرده‌اند. ما نیز همچنان در موضع انفعال قرار داریم. چرا تاکنون ما نتوانسته‌ایم خودمان جریان سازی کنیم؟

به نظر می‌رسد اقتصاد فرهنگ مهم است. اگر تولیدکننده‌ی دغدغه‌مند احساس کند با ورود به این بازار امکان سودآوری و مانایی دارد، اقتصاد فرهنگ سبب این می‌شود که عملاً جاذبه در این بازار وجود داشته باشد.

دومین نکته، بحث حمایت‌های ساختاری و قانونی و عملاً موضوعی است. وقتی حمایتی وجود داشته باشد، فرد اطمینان از ورود به بازار می‌کند و تزلزل قدم نخواهد داشت. اکنون به جایی رسیده که مجموعه‌های خصوصی و حاکمیتی که در حوزه کودک و نوجوان بودند، به خاطر مسائل مختلف از آن بیرون آمدند؛ مثلاً چند سالی بود که تولیدات خوبی در حوزه انیمیشن و حوزه‌های محتوای جذاب کودک و نوجوان انجام می‌گرفت. منتها این مجموعه به خاطر عدم حمایت‌های لازم تعطیل شد. از این جهت اکنون نمی‌توان از بخش خصوصی و تولید محتوای ویژه گفت. اصولاً اراده مدیریتی تنها عامل نیست بلکه اراده مدیریتی تنها یک عامل است؛ عملاً وجود بازار و حمایت از تولیدکنننده محتوا و از دیگر سو وجود کانال مناسب برای عرضه محتوا می‌تواند آن چرخه را چرخه خوبی کند و این اتفاقی که اکنون در کشومان شاهدیم، ناشی از این است که پیچ و مهره کارخانه محتوا به درستی تنظیم نشده است.

امکان اعتیاد به بازی‌های دیجیتال به شدت بالاست

* علاقه بسیار زیاد این نسل به بازی‌های کامپیوتری و دنبال کردن سریال‌ها در فضای مجازی و همزادپنداری آنها با شخصیت‌ها، اکنون یکی از راههای نفوذ به تفکر این گروه سنی از سوی دشمنان شده است. برای این منظور توصیه و راهکاری دارید؟

در کتاب «DSM» (راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی) نسبت به اعتیاد به بازی‌های دیجیتال از 12 تا 20 سال به خصوص در پسران غرب آسیا هشدار داده شده است. این مسئله نشان می‌دهد در این وضعیت امکان اعتیاد به بازی‌های دیجیتال به شدت بالاست. از سوی دیگر ما از ظرفیت‌ها و مزایای بازی‌ها نباید غافل شویم. اگر آسیب اعتیاد این بازی‌ها است، حوزه‌های تأثیرگذاری بالایی هم دارد. سرعت در تصمیم‌گیری و هدفمندی زندگی و نشاط و پویایی رابطه مستقیمی با بازی دارد. این بازی یک بستر واقعی و یک بستر مجازی دارد. به همین دلیل توصیه‌مان این است که حتماً بازی کنید، منتها با رعایت اصول زمانی، محتوایی و مکانی. درباره این قضیه به نظر می‌رسد راه‌اندازی لیگ‌های منطقه‌ای و ملی که توانسته حداقل استانداردهای نهادهای فرهنگی را داشته، یک راهکار است. از سوی دیگر حمایت، معرفی و تبلیغ بازی‌های تولید داخل راه دیگر است. حتماً در بازی‌های جهانی، همراهی والدین و گزینش همسالان با فرهنگ حتماً کمک‌کننده کاهش آسیب‌ها و افزایش مزیت‌هاست.

ما از ظرفیت‌ها و مزایای بازی‌ها نباید غافل شویم. اگر آسیب اعتیاد این بازی‌ها است، حوزه‌های تأثیرگذاری بالایی هم دارد. سرعت در تصمیم‌گیری و هدفمندی زندگی و نشاط و پویایی رابطه مستقیمی با بازی دارد.

 

 

راه ارتباط با نسل جدید نفی علاقه آنها نیست

* این نسل به هیچ عنوان دستور نمی‌پذیرند و با توجه به علاقه و دریافت‌های خودشان تصمیم‌گیری می‌کنند. برای مدیریت این افکار چه پیشنهادی به والدین و مسئولان امر دارید؟
مثلاً مجموعه کامان سنس مدیا (Common Sense Media) که در آمریکا قرار دارد، یک توافقنامه بین والدین با فرزند در حوزه استفاده از ابزار دیجیتال دارد. این توافقنامه مبتنی بر این است که اول حوزه‌های آسیب‌زا برای فرزند تشریح شود. این توافقنامه به واسطه‌ای که جهانی است، خواندن آن پیش از خرید ابزار دیجیتال برای فرزند می‌تواند جالب توجه باشد. مسئولیتی که در مورد نگهداری از ابزار دارد. شفافیتی که باید در استفاده داشته باشد و سؤالات والدین را پاسخ دهد. زمانبندی و رعایت تعادل و همچنین توجه به تولید و مصرف محتوا استاندارهای جهانی است که در این توافق رسانه‌ای بین خانواده انجام می‌شود.

نکته بعدی این است که گفتن «چرا» به فرزند، مقدم به دستور منع است. این اطاعت‌پذیری همراه با اقناع در نسل جدید است. یکی از ویژگی‌های نسل جدید، عشق فناوری و حوزه فناور است. باید دنیای رسانه‌ای و زیست‌رسانه‌ای فرزند را در آغوش گرفت.

باید بنا به علائق آنها با فرزندان ارتباط برقرار کرد. راه ارتباط با نسل جدید نفی علاقه آنها نیست بلکه ارتباط با علاقه آنهاست. ابتدا والدین باید علایق را شکل دهند و بعد در این مسیر خوراک‌دهی کنند.

* ما در دوره قبل شاهد ورود اسنادی وارداتی و البته با قید نفوذ همچون 2030 بودیم. آیا اجرای چنین طرح‌ها و ایده‌هایی در مسیر همان جهانی‌سازی است که آمریکا به کمک غرب مدت‌هاست به دنبال آن هستند؟
اسناد جهانی بخش‌هایی دارند که این بخش‌ها همسو با نظام فرهنگی و ارزشی ما نیست، اما نباید غافل از بخش‌هایی از این اسناد شد که می‌تواند با تعدیل و اضافاتی، کاملاً در خدمت نظام فرهنگی به کار گرفته شود. من وقتی اسنادی را که در حوزه جهانی از یونسکو در حوزه فناوری برای کودکان آینده تولید شده می‌بینم، متوجه می‌شوم که ما می‌توانیم بندها و محتواهایی از این اسناد را به طور ویژه دستور کار قرار دهیم. ما نباید نفی کامل و طرد کامل کنیم. شما تفاوتی که بین زیست شیعه با گروه‌های تکفیری و اشعری‌مسلک‌ها می‌بینید، این است که شیعه‌ها توانستند با زندگی مدرن همراهی بیشتری کنند. بخش‌های مناسب آن را در داخل نظام ارزشی خودشان بیاورند و از آن استفاده کاملی کنند. به همین دلیل از نظرم در این زمینه نباید صفر و صدی باشد. قطعاً در اسناد جهانی بندهای به شدت قابل استفاده‌ای می‌بینیم. وقتی در قبال اسناد جهانی جبهه‌ای دارید، لازمه‌اش این است که در مقابل آن در کشور در جوشش ادبیات و تولید سیاست داخلی بکوشید. نفی جهانی در زمانی موفق خواهد بود که جوشش سیاست و ادبیات موتورش روشن باشد. وقتی هر دوی این فضاها را نفی کنید، یک فضای عاری از سیاست و قانون شکل می‌گیرد.

 این اسناد 2030 حوزه‌های متعددی را شامل می‌شود. یکی از آنها مربوط به زیست دیجیتال است. اگر ما در این فضا از ادبیات جهانی،‌ زیست دیجیتال را نهی می‌کنیم، چه جایگزینی را در داخل کشور از راهبرد و سیاست تولید کردیم و کجا توانستیم دست کودک و نوجوان و خانواده را پر کنیم؟ لذا قطعاً نیاز داریم اندیشمندان داخلی را به شدت فعال کنیم و نهاد سیاستگذار و قانونگذار به سرعت نسبت به تأمین محتوای سالم، متعهد به خانواده‌ها شوند.

انتهای‌پیام/

source

توسط chidanet.ir