طی سالهای اخیر تمایل جامعه به سکونت در خانههای کوچکتر افزایش پیداکرده است. دلیل این اتفاق کاملا روشن است. بهجز گروهی از صاحبان ثروت و سرمایه که در خانههای بزرگ و گرانقیمت ساکن هستند، بخش عمدهای از افراد جامعه برای مدیریت دخلوخرج خود، با کاهش متراژ و کیفیت خانه، از هزینه سرسامآور مسکن میکاهند.
طی سالهای اخیر تمایل جامعه به سکونت در خانههای کوچکتر افزایش پیداکرده است. دلیل این اتفاق کاملا روشن است. بهجز گروهی از صاحبان ثروت و سرمایه که در خانههای بزرگ و گرانقیمت ساکن هستند، بخش عمدهای از افراد جامعه برای مدیریت دخلوخرج خود، با کاهش متراژ و کیفیت خانه، از هزینه سرسامآور مسکن میکاهند. تورم اجارهبها عملا زندگی نیمی از پایتختنشینان را در معرض خطر قرار داده است و براساس گزارشهای میدانی تورم اجارهبها باعث شده بسیاری از مستأجران ناگزیر به عقبنشینی از موقعیت کنونی خود باشند و بهناچار به واحدهای ارزانتر و کوچکتر نقلمکان کنند. زیست این گروههای اجتماعی که در خانههای بدساخت و کوچک زندگی میکنند توأم با رنج و مرارت است، چراکه این خانهها بافرهنگ و ماهیت خانواده ایرانی همخوان نیست و بهجای آنکه محل امنیت و آسایش باشد، سرپناه و خوابگاهی است که ساکنانش گذراندن مدتزمان طولانی را در آن ناممکن میدانند.
به تعبیر جامعهشناسان این خانهها تهدیدی برای خانواده است و با تداوم و تشدید این روند، تضمینی برای حفظ حداقل کیفیت زندگی وجود ندارد.
مطابق دیدگاه علیرضا باقری، پژوهشگر مسائل اجتماعی و جامعهشناس، «خانههای کوچک و بدساخت بیش ازآنچه تصور میشود به زندگی افراد آسیب میرسانند. آنها خشونت و تنفر میآفرینند. باعث افسردگی میشوند. میتوانند بیشمار زندگی را نابود کنند.»
او میگوید: «آنان که در خانههای کوچکمقیاس زندگی میکنند، هرروز زندگیشان به مشاجره و دعوا میگذرد. حتی پس از مشاجره نیز، بازهم حوصلهای و میلی برای تغییر فضای سردِ خانه نیست. آنها چه بخواهند چه نه، بدون هیچ وقفهای چشم در چشم یکدیگر دارند. این خانوادهها در قفسهای خفه و تنگ مکررا شکنجه میشوند. رابطه میان معماری و وضعیت جسمانی و ذهنی رابطهای بدیهی است. زندگی در فضاهای بسته از سویی با ملال، کسالت و از سوی دیگر با خشونت نسبت مستقیم دارد. خانههای کوچک، با جمعیت زیاد، فاقد نور، بدون امکانات اولیه، خصوصا وقتی با مشکلات اقتصادی روزافزون ساکنانش همراه شود کشنده است. واقعیت این است که این فاکتورها اغلب با یکدیگر همراه هستند و همدیگر را تشدید میکنند. گروههای اجتماعیای که استطاعت کافی برای اجاره یا خرید خانهای با ابعاد مناسب در نسبت با جمعیتشان ندارند، عموما از مشکلات اقتصادی زیادی رنج میبرند و روشن نیست دستآخر چه بر سر این جمعیت خواهد آمد؟ یا اینکه در آینده چه از ذهن و بدنِ این جمعیتها باقی میماند.»
افزایش سکونت در خانههای نقلی
نیاز جامعه به سکونت در خانههای کوچک و ارزانقیمت در شرایطی افزایشیافته که بازار مسکن به دلیل رشد شدید قیمتها عملا از دسترس خارجشده است. سال ۹۸، خانههای ۵۰ تا ۷۰ متری حدود یکسوم معاملات مسکن در شهر تهران را تشکیل میداد. بهاینترتیب، معاملات خانههای کوچک، رده نخست تقاضای مسکن را به خود اختصاص داد. این روند در سه ماه ابتدایی سال ۹۹ نیز تشدید شد. در سال ۹۸، خانههای ۴۰ تا ۵۰ متری ۱۱/۶ درصد، و خانههای ۷۰ تا ۸۰ متری ۱۱/۴ درصد معاملات بازار مسکن را تشکیل دادند. بهطورکلی ۵۷ درصد معاملات مسکن در شهر تهران مربوط به خانههای زیر ۸۰ متر بوده است. درحالیکه به گزارش ایسنا، در سال ۹۸ حدود ۷۰ درصد فایلهای دفاتر معاملات بنگاههای معاملات مسکن را خانههای بالای ۸۰ متر تشکیل دادهاند. همه این اعداد نشان میدهد که چگونه خانههای بزرگ، بهتدریج از چرخه معاملات حذفشده و جای خود را به خانههای کوچکتر دادهاند.
در یک سال گذشته معاملات بازار مسکن همچنان بهسوی خانههای کوچکتر حرکت کرده است. به گزارش اکوایران، توزیع فراوانی تعداد واحدهای مسکونی معاملهشده شهر تهران برحسب سطح زیربنای هر واحد مسکونی در مهرماه سال ۱۴۰۲ نشان میدهد، بیشترین سهم از معاملات انجامشده به واحدهای مسکونی با زیربنای «۵۰ تا ۶۰» مترمربع با سهم ۱۵.۴ درصد اختصاص داشته است
واحدهای دارای زیربنای «۴۰ تا ۵۰» و «۶۰ تا ۷۰» مترمربع به ترتیب با سهمهای ۱۲.۹ و ۱۲.۷ درصدی در رتبههای بعدی قرارگرفتهاند. بهطورکلی واحدهای مسکونی با سطح زیربنای کمتر از ۸۰ مترمربع، سهمی معادل ۵۸ درصد از معاملات انجامشده را به خود اختصاص دادند.
بهطورکلی در بررسیهای آماری متراژ مسکن دو اتفاق مهم به چشم میخورد. اتفاقی که نشان از میل خریداران و مستأجران به متراژهای پایینتر بوده است. بدیهی است که دلیل اصلی تمایل سازندگان به ساخت خانههای بزرگ سود اقتصادی آنهاست. بااینحال سازندگان خرد، در مناطق پرجمعیت مانند مناطق چهار و پنج تهران بهطور مشخص خانههای کوچک میسازند. این دو منطقه بهتنهایی نزدیک به دو میلیون نفر از جمعیت پایتخت را در خود جایداده است. خانههایی که حتی گاهی زیر ۴۵ متر متراژ دارند. استفاده از مصالح درجهدو و سه، حذف آسانسور، پارکینگ و سازههای ایمنی، درنهایت مکعبهایی بدساخت و بیکیفت را در کوچههای تنگ بالا میآورد.
کوچکترین برخورد در منازل کوچک، جرقهای در انبار باروت است
علیرضا باقری، پژوهشگر مسائل اجتماعی و جامعهشناس عنوان میکند: «مناطق پرجمعیت در پایتخت و سایر شهرهای بزرگ حاوی هزاران هزار خانه کوچک و بدساخت است که فاقد کیفیتهای اولیه و ضروری برای یک زندگی معمولی است! خانههای ۵۰ تا ۷۰ متری، با یک یا دو اتاق کوچک، تنگ، اغلب با پنجرههای نامناسب جهت جذب نور ساخته میشوند. این خانهها در بهترین حالت برای زندگی دو یا سه نفر کفایت میکنند. اما هر چه میگذرد، خانوادههای پرجمعیت هرساله بخشی از متراژ خانههای خود را ازدستداده و به این خانهها نقلمکان میکنند و حتی گروهی از افراد از سر استیصال و نداری در فضایی ۲۲ متری زیست میکنند.»
این پژوهشگر مسائل اجتماعی میگوید: «اعضای یک خانواده چهار نفره را در نظر بگیرید که سالهاست در فضایی ۲۲ متری زندگی میکنند. فضایی که از یک اتاق ۱۲ متری، یک آشپزخانه و یک حمام و دستشویی تشکیلشده و هیچ روزنه نوری ندارد. در این خانه جز بهوقت خواب کمتر پیش میآید که هر چهار نفر اعضا خانواده، یعنی پدر و مادر و دو فرزند خردسالشان همزمان در خانه حاضر باشند؛ اما آخرهفته، با تعطیلی محل کار و مدارس، در بیشتر ساعتهای شبانهروز هر چهار نفر در خانه حضور دارند؛ آنهم در فضایی تنگ و خفه، بدون نور، بیهیچ فاصلهای و در تماس مداوم با یکدیگر. اگر فضاهای مشترک مثل حمام، دستشویی و آشپزخانه را کسر کنیم، در این خانه هر نفر بهطور میانگین حدود ۵ متر فضای زندگی دارد؛ ۵ متری که در آن مینشینند، راه میروند، میخوابند، وقت تلف میکنند و غذا میخورند. این خانواده بیشتر ساعات روز را در محل کار میگذراندند و فرزندانشان هم نیمی از روز را در مدرسه، اما در همان مدتی که کنار یکدیگر حضور دارند، به آنها بد میگذرد. طبیعتا زن و مرد منتظرند که زودتر زمان بگذرد و فردا به محل کار بروند، بچهها نیز یا پای تلویزیوناند، و یا به این دلیل که فضایی نیست تا انرژی و هیجان خود را تخلیه کنند باهم دعوا میکنند. این خانوادهها بعضی روزها واقعا از زندگی بیزار میشوند.»
باقری خاطرنشان میکند: «دیوار خانههای کوچک، حکم میلههای زندان را دارد. هرچه میگذرد عصبها حساستر میشوند و هرگونه حرف یا رفتاری روانها را تحریک میکند. نگرانی و اضطراب تشدید شده و کوچکترین برخوردی میتواند جرقهای در انبار باروت باشد. برخی افراد در شهرکهایی ساکن شدهاند، که تا چشم کار میکند خاکروبه و بناهای نیمساخته دیده میشود. هیچ چشماندازی از پشتبام این ساختمانهای بلند نیست که چشم را آزار ندهد. خود خانه هم نورگیر مناسبی ندارد. نه خود خانه قابلتحمل است، و نه فضای اطرافش. اغلب خانوادهها هیچگاه به زندگی در این مناطق عادت نمیکنند و هرگاه زمان زیادی در خانه حضور دارند، فضا برایشان غیرقابلتحملتر میشود. در سالیان اخیر، به دلیل افزایش نرخ اجارهبها، جمعیت زیادی از تهران و مناطق دیگر شهرستان البرز به شهرکهای تازهساخت حومه تهران و کرج کوچ کردهاند. بااینحال این شهرکها هنوز هم از حداقل امکانات برخوردار نیست. نه مجموعه ورزشی، نه فروشگاههای مواد غذایی و نه حتی کیوسکهای نیروهای انتظامی برای تأمین امنیت عبور و مرور ساکنین. جادهها ترمیم نمیشوند. خاکروبهها سرجایشان میمانند و همهچیز در همان حالتی که بوده رها میشود.»
نگاهی به سرانه مسکونی مناسب
نتایج پژوهشها در خصوص سرانه مسکونی کشورهای مختلف نشان میدهد، «حداقل فضای استاندارد در انگلیس، برای یک نفر ۳۷ مترمربع است. در ژاپن نیز یک فرد مجرد که بهتنهایی در مرکز شهر زندگی میکند باید حداقل ۲۵ مترمربع فضای مسکونی داشته باشد و فضای ایدهآل برای یک فرد مجرد ۴۰ متر است، اما حداقل سرانه مسکونی برای هر فرد در ایران، در تراکمهای کم ۵۰ مترمربع، در تراکم متوسط ۴۰ مترمربع و در تراکمهای زیاد ۳۰ مترمربع است؛ لذا برای یک خانوار ۴ نفره در ایران حداقل ۱۵۰ متر زیربنا نیاز است اما متأسفانه با افزایش جمعیت و مشکلات اقتصادی، سرانه میزان فضای مسکونی برای هر نفر کاهشیافته است.» این آمار پیشتر در خبرگزاری «ایرنا» منتشرشده، آماری که از اهمیت سکونت در منازلی با فضای مسکونی مناسب و استاندارد برای هر فرد حکایت دارد.
چالشهای عاطفی و تربیتی در خانههای کوچک
خانوادههایی که به دلیل مشکلات مالی مجبور به زندگی در خانههای کوچک هستند اغلب با چالشهایی در روابط عاطفی و تربیت فرزند مواجه میشوند. اکبر رهنما در قامت روانشناس اجتماعی با تأکید بر این موضوع عنوان میکند: «در منازل کوچک، حریم خصوصی و فضا برای انجام امور شخصی کافی نیست. همچنین والدین نمیتوانند بدون مزاحمت فرزندان اوقاتی را با یکدیگر خلوت کنند و اغلب فضایی برای بازی مستقل کودکان وجود ندارد. همچنین خانه کوچک ممکن است در عملکرد تحصیلی کودکان نیز تأثیر بگذارد زیرا در این خانهها یافتن فضای آرام و خصوصی برای مطالعه و انجام تکالیف مدرسه بهسختی امکانپذیر است. هر چه خانه کوچکتر شود بهویژه در خانوارهای پرجمعیت، کودکان به دلیل نداشتن فضای مناسب با اختلال یادگیری مواجه میشوند. به بیان سادهتر در خانههای کوچکتر با تعداد افراد بیشتر، فضای لازم برای رسیدگی به امور درسی کودکان و همچنین آماده کردن تکالیف درسی باقی نمیماند. چالش و نزاع در آپارتمانهای کوچک با تعداد اعضای خانواده بیشتر، زیادتر است که این مسئله بر روند تحصیل و تربیت فرزند آثاری سوئی بر جای میگذارد. بنابراین هر چه خانهها کوچکتر شود به همان نسبت مشکلات افزونتر میشود؛ معمولا در خانههای بزرگتر، بچهها از روحیه و شادابی بیشتری برخوردارند و برعکس اینروحیه در خانههای کوچکتر، کمتر میشود.»
اینروانشناس در ادامه با اشاره به اهمیت داشتن فضایی مناسب در خانه برای گروه سنی نوجوان میگوید: «آزادیهای نوجوانان در خانههای کوچک تأمین نمیشود، به همین دلیل درگیر کنجکاویهای نامتعارف میشوند و این مسئله ممکن است آنان را به دام آسیبهای اجتماعی بکشاند. همچنین نوجوانان نیاز به حریم خصوصی دارند و برآورده نشدن این نیاز باعث میشود تا آنها به پنهانکاری و دروغگویی متوسل شوند. نوجوانان به دلیل گذار از سنین کودکی تمایل دارند تا خود را بهعنوان یک بزرگسال تعریف کنند، به همین دلیل احترام به حریم خصوصی در این سنین تأثیر بسزایی در شکلگیری هویت مستقل دارد اما اغلب خانوادهها امکان تهیه مسکن مناسب را ندارند و اینروند به شکلی آزاردهنده زندگی روزمره شهروندان را تحت تأثیر خود قرار داده است.»
رهنما خاطرنشان میکند: «استمرار افزایش سرسامآور تورم و گرانی بهویژه تورم در بخش مسکن به شکلی محسوس، زندگی دهها میلیون نفر را متأثر ساخته و بهاینترتیب داشتن خانه مناسب برای گروه درخورتوجهی از شهروندان بهویژه در سالهای اخیر با دشواریهای جانکاهی روبهرو بوده است. مقایسه مساحت مسکن خانوار ایرانی در دوره ۵۰ سال اخیر نشان میدهد خانهها ازنظر مساحت و متراژ کوچکتر شده و ازجمله پیامدهای کوچکی روزافزون واحدهای مسکونی، فراوانی احساس تنهایی، کاهش بُعد خانوار و کاهش فرزندآوری است. این پدیده درعینحال به رفتوآمدها و مناسبات خانوادگی و خویشاوندی آسیبزده است. بررسیهای میدانی نشان میدهد که در چند دهه گذشته بیشتر ایرانیان شاهد کاهش محسوس مناسبات و ارتباطات خویشاوندی بودهاند. که کوچکشدن مسکن یکی از متغیرهای اثرگذار بر این ویژگی بوده است. بنابراین منازل کوچکمقیاس تهدیدی برای خانواده، فرزندآوری و سیاستهای جمعیتی است و با تداوم و تشدید بحران کنونی تضمینی برای حفظ حداقل کیفیت زندگی برای جمعیت کنونی هم وجود ندارد.طبیعتا کوچکشدن مساحت مسکن اثرات فرهنگی و اجتماعی و تربیتی پیچیده دیگری هم دارد که نیازمند بررسیهای متعددی است.»
source