همشهری آنلاین: کمدی در سینمای ایران برابر است با قهقهه، از فرط خنده ریسه رفتن و سرخ شدن و نفس پس رفتن. اینکه مخاطب ایرانی چنین تلقی پیش‌پاافتاده‌ای از کمدی دارد، تقصیر خوراکی است که سال‌هاست به او داده شده؛ البته که در این میان نمی‌توان ویژگی‌های فرهنگی را هم در نظر نگرفت و به صرف اینکه چیزی خصوصیت بیشتر آدم‌های یک سرزمین است، نگاه انتقادی به آن نداشت و به نقدش نکشید. از طرف دیگر، سینماگران ایرانی هم که سعی نکرده‌اند این طرز تلقی را با ساخته‌هایشان تغییر دهند و حتی اگر شخصا نظر متفاوتی درباره کمدی داشته‌اند، اما بنا به مقتضیات بازار به همان تلقی پرخریدار تن داده‌اند، بار بخشی از وضعیت فرهنگی سینما را بر دوش آنها می‌گذارد.

اگر کسی فیلم‌های وودی آلن یا مل بروکس را که هر دو از کمدین‌های پیشرو هستند، دیده باشد از تماشای این فیلم‌ها به غش‌وریسه نمی‌افتد، اما تغییری در کمدی بودن ساخته‌های آنها ایجاد نمی‌کند. کمدی قصد خلق شادی و شعف و نشاط دارد، اما نشاط به معنی لودگی نیست. شاید خاطر کسی از لودگی مکدر شود و احساس نشاط نکند. اما در عوض با قدری حرف و کلام هوشمندانه که لبخندی بر لبش می‌نشاند بیشتر مشعوف شود.

ظرافت، گمشده اصلی سینمای کمدی ماست. فیلم‌های کمدی ایرانی عمدتا زمخت‌اند و برای خنداندن به دم‌دستی‌ترین چیزها متوسل می‌شوند. اما کمدی قبل از هر چیز دیدگاه سازنده‌اش به موضوع را آشکار می‌کند. مرگ معمولا موضوعی تلخ و تراژیک است که در دست کارگردانی همچون اینگمار برگمان تبدیل می‌شود به فکری سنگین و تفکربرانگیز مثل «مهر هفتم». اما مرگ از دیدگاه وودی آلن می‌شود کمدی مفرح «عشق و مرگ». یک موضوع و دو نگاه. جالب است که آلن «عشق و مرگ» را تحت تاثیر برگمان ساخته ولی نتیجه کار دو فیلمساز کاملا متفاوت است.

اغلب کمدی‌های سینمای ایران فاقد دیدگاه‌اند؛ اگر «اجاره‌نشین‌ها»، «لیلی با من است»، «مارمولک»، « سن پطرزبورگ»، «دایره زنگی» و چند کمدی دیگر سینمای ایران هنوز قابل تماشا و تحسین هستند، به دلیل داشتن دیدگاه است. شما در این فیلم‌ها هنوز جلب دیدگاهی می‌شوید که کارگردان و نویسنده به موضوع و دستمایه‌ای که برای کار برگزیده داشته است. در غیاب دیدگاه، مجموع شوخی‌ها از لودگی‌های بی‌مزه و بامزه فراتر نمی‌رود و در نهایت با محصولی روبه‌روییم که تاریخ انقضا دارد.

source

توسط chidanet.ir