به گزارش همشهری آنلاین فرهیختگان نوشت: بازگشت «دونالد ترامپ» به کاخ سفید در شرایطی در شرف وقوع است که منطقه غرب‌آسیا با چالش‌ها و آشفتگی‌های مختلفی روبه‌رو است. در چنین شرایطی پیش‌بینی سیاست خارجی منطقه‌ای ترامپ با توجه به رویکرد نسبتاً غیرقابل پیش‌بینی و اولویت‌های متغیر او در سیاست خارجی، بسیار دشوار است. با این حال، توجه به اظهارات و اقدامات وی نشان می‌دهد اولویت دولت او بر کاهش مداخلات نظامی، دستیابی به معاملات بزرگ و کسب منافع اقتصادی متمرکز خواهد بود و سیاست خارجی وی بیش از هر چیز معطوف به تداوم راهبرد «اول آمریکا/ ‌America First»، تقویت روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، تداوم حمایت مالی، تسلیحاتی و منطقه‌ای از رژیم‌صهیونیستی و پایان دادن به جنگ غزه و بازگشت اسرای صهیونیست، تداوم روند عادی‌سازی عربی و اسلامی روابط با تل‌آویو، کاهش حضور نظامی در سوریه و عراق و مقابله با ایران خواهد بود؛ در عین حال رویکرد دولت ترامپ نسبت به منطقه می‌تواند متأثر از تحولات جدید باشد و همین امر سبب تفاوت در برخی سیاست‌ها شده و بر بازیگران مختلف دولتی و غیردولتی در سطح منطقه‌ای و جهانی تأثیر می‌گذارد.

تداوم راهبرد اول آمریکا

ترامپ با شعار «اول آمریکا» به تأکید بر منافع ملی این کشور و کاهش حضور نظامی در منطقه غرب‌آسیا، مشهور است و همین می‌تواند زمینه‌ای برای کاهش میزان نیروهای آمریکایی در منطقه، تمرکز بر مسائل داخلی و اولویت قرار دادن منافع ملی این کشور باشد. در این خصوص ترامپ و افراد نزدیک به وی نیز در مواضع مختلف بر این امر تأکید کرده‌اند که آمریکا به‌جای ایفای نقش رهبر و پلیس جهانی، باید منافع ملی خود را پیگیری کرده و از درگیری‌ها و چالش‌های خارجی اجتناب کند. درواقع این راهبرد بخشی از رویکرد دولت آینده آمریکا برای کاهش هزینه‌ها در خارج از کشور است؛ هرچند تلاش‌های ترامپ در گذشته برای خروج نیروهای آمریکایی از سوریه با مخالفت جدی داخلی روبه‌رو شد، بنابراین باید دید آیا روند تحولات در منطقه همسو با این راهبرد خواهد بود و یا سیر حوادث سبب حفظ و تداوم حضور نیروهای آمریکایی در منطقه خواهد شد.

حضور منطقه‌ای

سیاست کلی ترامپ در قبال منطقه، تلاش برای کاهش ردپای نظامی آمریکا، به‌ویژه در عراق و سوریه است. او در دوره اول ریاست‌جمهوری خود با در پیش گرفتن سیاست «اول آمریکا» بر خروج نیروهای آمریکا از سوریه تأکید داشت، چنانچه در سال ۲۰۱۹ دستور خروج نیروهای آمریکایی را از مناطق مرزی بین سوریه و ترکیه صادر کرد. در عین حال، تحولات رخ داده در سوریه و تسلط هیئت تحریرالشام بر این کشور، ممکن است تصمیم دولت ترامپ برای خروج از سوریه را تحت‌تأثیر قرار دهد. اولین واکنش ترامپ به سقوط دولت سوریه این بود که «آمریکا نباید هیچ کاری درباره آن انجام دهد، این جنگ ما نیست. نباید در آن درگیر شد»، اما سیاست‌خارجی وی در قبال سوریه پسااسد به عوامل مختلفی از جمله تحولات داخلی سوریه، وضعیت جبهه‌های مختلف، استراتژی کلی او در منطقه و روابط آمریکا با دیگر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی بستگی دارد و اگرچه حضور نظامی آمریکا در سوریه کم بوده، اما از نظر استراتژیک بسیار حیاتی است و خروج از این کشور می‌تواند به از دست دادن اهرم‌های حیاتی آمریکا در سوریه و همچنین ایجاد چالش‌هایی برای دولت ترامپ منجر شود.

در عراق نیز ۲۵۰۰ نیروی آمریکایی حضور دارند، اما بر اساس توافقات اخیر بین مقامات عراق و آمریکا در سپتامبر ۲۰۲۴، دو کشور به تفاهم رسیدند تا نیروهای آمریکایی تا پایان سال ۲۰۲۶، از عراق خارج شوند و تنها گروه کوچکی از آن‌ها در اقلیم کردستان باقی بمانند. رویکرد دولت ترامپ نسبت به خروج نیروهای نظامی از منطقه می‌تواند در راستای تسریع روند این توافق باشد، اما در عین‌ حال تشدید تنش بین ایران و اسرائیل و نقش عراق در آن می‌تواند مانعی برای عملی کردن این تصمیم باشد. از این رو ممکن است آمریکا از حضور نیروهای خود در عراق به عنوان اهرم فشاری علیه دولت عراق برای تضعیف گروه‌های مقاومت، انحلال آن‌ها و یا کاهش روابط عراق با ایران در راستای فشار حداکثری، استفاده کند. درمجموع دولت ترامپ احتمالاً با افزایش حضور نظامی آمریکا در عراق و سوریه مخالفت خواهد کرد، اما در عین حال اقدام به تقویت حضور این کشور بین کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس خواهد کرد.

تقویت روابط با کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس

ترامپ در گذشته تلاش زیادی برای تقویت روابط با کشورهای ثروتمند حاشیه خلیج‌فارس کرد و رویکرد معاملاتی وی زمینه و فرصتی برای کشورهای عربی خلیج‌فارس فراهم آورد تا در نتیجه آن، روابط خود با این کشور را تقویت کنند. حضور مجدد ترامپ در کاخ سفید و تداوم این رویکرد از سوی وی، بار دیگر این فرصت را در اختیار این کشورها قرار خواهد داد تا معماری امنیتی و اقتصادی خود را از قِبَل همکاری با این کشور توسعه ببخشند و طرح‌های منطقه‌ای و جاه‌طلبانه خود را در منطقه پیگیری کنند. همچنین تداوم تقویت روابط با این کشورها سبب خواهد شد تا آمریکا در سیاست‌های منطقه‌ای خود ضمن احاله بخشی از مسئولیت‌های امنیتی به این کشورها و چشم‌پوشی از مسائل نقض حقوق‌بشری و هنجارهای دموکراتیک، چشم‌انداز باثباتی از یک روابط دو سویه با در نظر گرفتن منافع سودمند اقتصادی برای خود ایجاد کند.

روابط دولت ترامپ با دو کشور عربستان و امارات نیز به‌طور ویژه‌ای متأثر از مؤلفه‌های امنیتی‌_ اقتصادی خواهد بود؛ در گذشته دولت ترامپ با فروش میلیاردها دلار تسلیحات به عربستان موافقت کرد و قانون دو حزبی را که حمایت ایالات متحده از عملیات نظامی ریاض در یمن را لغو می‌کرد، وتو کرد. در رابطه با امارات نیز بازگشت ترامپ به کاخ سفید می‌تواند به ازسرگیری معاملات فروش جنگنده F-۳۵ و پهپادهای مسلح به این کشور _که در دوران بایدن متوقف شده است_ منجر شود، علاوه بر این ترامپ احتمالاً ضمن حمایت از اقدامات و مواضع دو کشور در قبال یمن، اقدام به پشتیبانی اطلاعاتی و لجستیکی از آن‌ها در قبال حوثی‌های یمن نیز خواهد کرد.

تداوم حمایت از رژیم‌صهیونیستی

ترامپ در دوران ریاست‌جمهوری خود حمایت بی‌بدیلی از اسرائیل کرد، به‌طور مثال بیت‌المقدس را به‌عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخت و سفارت آمریکا را از تل‌آویو به آنجا منتقل کرد، حاکمیت اسرائیل بر اراضی اشغالی بلندی‌های جولان را به رسمیت شناخت و در قالب توافق ابراهیم، از روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با رژیم‌صهیونیستی حمایت کرد. ترامپ همچنین اسرائیل را «متحد عزیز» عنوان کرده و پس از ۷ اکتبر بر این نکته تأکید کرد که با افتخار کنار اسرائیل خواهد ایستاد. بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل نیز از اولین کسانی بود که حتی پیش از آنکه رسانه‌های آمریکایی پیروز انتخابات را اعلام کنند، پیروزی ترامپ را تبریک گفت و انتخاب وی را شروعی جدید در اتحاد آمریکا و اسرائیل خواند. چنین پیشینه‌ای نشان از آن دارد که دولت ترامپ به حمایت بی‌قید و شرط و ارسال تسلیحات به این رژیم ادامه خواهد داد.

مسئله فلسطین و جنگ غزه

ترامپ در طول دوره اول ریاست‌جمهوری خود در خصوص مناقشه اسرائیل و فلسطین، بر راه‌حل دو دولتی تأکید کرده و در یک کنفرانس مطبوعاتی اظهار داشت: «دیدگاه من یک فرصت برد- برد برای هر دو طرف است، یک راه‌حل واقع‌بینانه دو کشوری که خطر تشکیل کشور فلسطین را برای امنیت اسرائیل برطرف می‌کند»، همچنین وی در راستای برنامه‌های صلح خود در منطقه، اقدام به معرفی طرح «معامله قرن» کرد تا این برنامه راه‌حلی برای حل منازعه اسرائیل- فلسطین باشد، اما در عین حال اقدامات دولت وی در حمایت گسترده از رژیم‌صهیونیستی نه‌تنها کمکی به کاهش این مناقشه و منازعه نکرد، بلکه آغاز روند عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل از سوی دولت ترامپ -که تهدیدی موجودیتی برای مسئله فلسطین بود- سبب بدبینی بیشتر فلسطینی‌ها به دولت ترامپ و آمریکا و درنهایت تلاش برای جلوگیری از فراموش شدن مسئله فلسطین و به تبع آن عملیات ۷ اکتبر شد. در واکنش به جنگ اسرائیل با غزه پس از ۷ اکتبر، ترامپ در طول مبارزات انتخاباتی خود بارها بر این نکته تأکید کرد که به جنگ جاری در غزه پایان خواهد داد و حتی یک جدول زمانی برای اسرائیل تعیین کرده و از این رژیم می‌خواهد تا زمانی که او رسماً به قدرت می‌رسد، به کارزار خود علیه حماس پایان داده باشد. اما پیش‌بینی‌ها نشان از آن دارد که رویکرد دولت ترامپ همچون دولت بایدن مبتنی بر تسهیل و تسریع مصونیت اقدامات اسرائیل در قبال جنایت‌ها علیه غزه خواهد بود، اما در عین ‌حال ممکن است دولت ترامپ برای نشان دادن جدیت در تصمیم خود مبنی‌بر توقف جنگ، اقدام به اعمال فشار برای آتش‌بس یا توافقات صلح موقت کند.

تداوم عادی‌سازی روابط

توافق ابراهیم که در سال ۲۰۲۰ توسط دولت ترامپ و در راستای عادی‌سازی روابط کشورهای عربی و برقراری روابط دیپلماتیک این کشورها با رژیم‌صهیونیستی صورت گرفت، از بزرگ‌ترین دستاوردهای منطقه‌ای سیاست خارجی ترامپ محسوب می‌شود؛ تلاش دولت ترامپ منجر به عادی‌سازی روابط امارات، بحرین، مراکش و سودان با رژیم‌صهیونیستی شد و آمریکا درصدد بود تا عربستان، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین کشورهای عربی منطقه نیز به این روند بپیوندد. تلاش دولت بایدن برای عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل با شکست مواجه شد و پس از ۷ اکتبر این روند با موانع بیشتری روبه‌رو شد؛ چراکه عادی‌سازی روابط با اسرائیل بدون در نظر گرفتن آرمان فلسطین برای کشوری که داعیه رهبری جهان اسلام را دارد، بدون هزینه نخواهد بود، لذا دولت سعودی در راستای تحقق این روند، تشکیل یک کشور فلسطینی به رسمیت شناخته را به‌عنوان پیش‌شرط هرگونه معامله با اسرائیل عنوان کرد تا بدین ترتیب هرچند به ظاهر، وجهه خود را در جهان اسلام و بین کشورهای عربی منطقه حفظ کند.

اما با بازگشت ترامپ به کاخ سفید، دولت وی تکمیل این توافق با حضور ریاض را در اولویت سیاست‌های منطقه‌ای خود قرار خواهد داد؛ هرچند با توجه به تحولات منطقه به ویژه پس از ۷ اکتبر، تحقق این امر در وهله اول در گرو پایان دادن به جنگ اسرائیل در غزه و کاهش هزینه‌های عادی‌سازی روابط برای عربستان خواهد بود.

مقابله با ایران

استراتژی «فشار حداکثری» مهم‌ترین سیاست دولت ترامپ برای تضعیف ایران، محدود کردن قدرت موشکی، هسته‌ای و منطقه‌ای آن بود که بر گسترش تحریم‌های جدید و تشدید اجرای تحریم‌های گذشته مبتنی بود، اما در پایان دولت ترامپ، تداوم سیاست‌های ایران چه در بعد داخلی و چه در بعد منطقه‌ای بر شکست این سیاست صحه گذاشت. با بازگشت مجدد ترامپ به قدرت، احتمال بازگشت سیاست فشار حداکثری علیه ایران افزایش یافته است؛ در این استراتژی که با تغییرات و تشدیدهایی همراه خواهد بود، اعمال محدودیت در صادرات نفت، محدود کردن نفوذ منطقه‌ای، افزایش فشار اقتصادی، اعمال تحریم‌های جدید علیه صنایع و مقامات کلیدی، تلاش برای انزوای منطقه‌ای و بین‌المللی، در نظر گرفتن تهدید نظامی و فشار به متحدان عرب برای همکاری با آمریکا در مهار ایران، در نظر گرفته خواهد شد.

علاوه بر این، بخش مهمی از رویکرد آمریکا در مواجهه با ایران، متأثر از رژیم‌صهیونیستی و تحریکات و تحرکات این رژیم است که با توجه به تحولات یک سال اخیر و تشدید تنش بین ایران و اسرائیل از سویی، بازگشت ترامپ و افرادی چون مارکو روبیو نامزد پست وزارت امور خارجه، پیت هگزث نامزد پست وزارت دفاع، مایک والتز نامزد مشاور امنیت ملی و الیز استفانیک نامزد نمایندگی ایالات متحده در سازمان ملل -که همگی به دارا بودن مواضع سخت علیه ایران و حمایت شدید از اسرائیل شناخته می‌شوند- به احتمال افزایش اقدامات علیه ایران و ماجراجویی‌های پرهزینه قوت بخشیده است.

در همین راستا مایک ایوانز، یکی از رهبران برجسته انجیلی و مشاور ترامپ، به i۲۴News اسرائیل گفت: «ترامپ، رئیس‌جمهور منتخب، اسرائیل را تشویق کرد تا زیرساخت‌های انرژی ایران را در طول دوره باقی‌مانده بایدن هدف قرار دهد»؛ با توجه به تصور-دور از واقعیت-اسرائیل و آمریکا از کاهش قدرت منطقه‌ای ایران در نتیجه تضعیف حزب‌الله و سقوط دولت سوریه، ممکن است حمله به تأسیسات هسته‌ای ایران توسط اسرائیل پیش و یا اندکی پس از ۲۰ ژانویه به‌عنوان گزینه‌ای مطرح باشد، اما درنهایت این حمله متأثر از درک تهدید، محاسبه ریسک و اهداف استراتژیک هر طرف خواهد بود. در پایان باید بر این نکته تأکید کرد که ویژگی‌هایی چون غیرقابل پیش‌بینی بودن و یکجانبه‌گرایی ترامپ، متغیر مهمی است که می‌تواند بر سیاست‌ها و رویکردهای وی در قبال تحولات آینده تأثیر بگذارد؛ او ممکن است در هر زمان، تصمیمات غیرمنتظره‌ای اتخاذ کند که می‌تواند بر روابط آمریکا با کشورهای منطقه و پویایی‌های منطقه‌ای تأثیر بگذارد.

source

توسط chidanet.ir