همشهری آنلاین– لیلا باقری: من یکی تا یک لیوان چای داغ نخورم روزم شروع نمیشود، حتی اگر چله تابستان باشد. اما فکرش را بکنید روزگاری بود که ما ایرانیها چای و قهوه نداشتیم! در عوض، انواع و اقسام نوشیدنیهای دیگری مثل عرقیجات مصرف میکردیم. حالا تصور کنید یک صبح سرد زمستانی را با لیوانی عرق نعناع شروع کنید… البته جوشاندههایی مثل آویشن و نعناع هم حتما در خانهها مصرف میشدند.
امروز چای پرمصرفترین نوشیدنی ماست، اما نکته جالب اینجاست که هنوز هم به جایی که چای مینوشیم، «قهوهخانه» میگوییم. چرا؟ نصرالله حدادی، تهرانشناس، این تناقض را توضیح میدهد: «در دوران صفویه پای قهوه را به ایران باز کردند. از آفریقا یا آمریکای جنوبی باید به ایران میآمد که تحت استثمار انگلیس بودند. قبل از آن، ایرانیها انواع و اقسام نوشیدنیها را تحت عنوان عرقیجات مصرف میکردند.»
قهوه ابتدا نوشیدنی محبوب طبقه خاصی بود، اما چای چگونه وارد ایران شد و جای قهوه را گرفت؟ نصرالله حدادی میگوید: «چای را هم انگلیسیها به ایران میآورند و ویژه اشراف بود. انقلاب مشروطه به دلایلی باعث میشود چای جا بیفتد. در ضمن چون ارزانتر و فراوانتر بود و طبخ آن آسان بود.»
اما ماجرا تنها به ورود چای محدود نمیشود. کاشفالسلطنه، دیپلمات و جهانگرد ایرانی، وقتی به چین و هند سفر کرد، متوجه شد که موقعیت جغرافیایی رویش گیاهانی مثل چای در ایران هم وجود دارد. او تصمیم گرفت این گیاه را به ایران بیاورد. هر چند برخی از گیاهانی که آورد، مثل دارچین و زردچوبه، در ایران خوب رشد نکردند، اما چای در گیلان کاشته شد و بهسرعت رشد کرد.
او درباره شایعات پیرامون ورود گیاه چای به ایران هم توضیح میدهد: «افسانههایی وجود دارد که چای را در عصای خود پنهان کرد. درست نیست. اما به این دلیل که با ژرژ پروتیوا به ایران میآید و در منطقه دالکی نزدیک بوشهر تصادف میکنند و ژرژ پروتیوا زنده میماند و کاشفالسلطنه از بین میرود، افسانههایی وجود دارد که گفته میشود برای اینکه کاشت چای در ایران گسترده نشود و همچنان انگلیسیها صاحب بازار چای ایران باشند، این اتفاق رخ داده. نمیتوان به قطعیت آن را رد یا تأیید کرد. اما مسلم است که ایرانیها چای را پذیرفتند و در قهوهخانهها و خانهها مورد استفاده قرار گرفت. در گیلان کاشته میشد و در ابتدای قرن حاضر بین سالهای ۱۳۰۴ تا ۱۳۱۲ کارخانههای چای زیادی در شهرهای مختلف کشور ساخته شد. هنوز هم در چالوس عمارتی به نام چایخانه داریم. کارخانههای قدیمی هنوز در شهرهای مختلف وجود دارند.»
در هر صورت دست آقای کاشفالسلطنه درد نکند! اگر چای نبود، خستگیها به این راحتی در نمیشد. همانطور که شاعر میگوید:
«برای خستگی من، برای خستگی تو،
برای این من و این تو، دو چای تازه بیاور…»
تدوینگر: مهدی کشوریان