همشهری آنلاین: در سینمایی که فیلمهای پرخرجش، کمدی ناخواسته از آب درمیآید و کمدیهایش از فرط بیمزگی و شلختگی قابل تماشا نیستند، بی ــ مووی (B-Movie) دیگر موضوعیت ندارد. درجهدو بودن ویژگی بسیاری از فیلمهای این سینماست، اما این ویژگی نه با قصد و تعمد که از سر نابلدی و غریبگی با سینما یا شاید هم پول بیحسابوکتاب به دست آمده. در چنین سینمایی، بی ــ موویِ تعمدی ساختن کار سختی است. ولی امیرحسین ثقفی در یک دهه گذشته تلاش کرده هر طور شده به این هدف برسد. او فیلم به فیلم جلو رفته و هر بار مشخصات بیشتری از بی ـ موویها در فیلمهایش قابل بازشناسی است.
اصلیترین مشخصه بی ــ موویها ارزانی تولیدشان است. فیلمهایی کمخرج و بدون بریز و بپاش که سریع تولید میشوند و اگر در اکران خوششانس باشند، با قدری فروش هزینه خودشان را که درمیآورند هیچ، کمی هم سود میکنند. هرچند در سینمای فعلی ایران، این ویژگیهای تولیدی را کمدیهای پرفروش با حضور ستارههای پابهتوپ چنان مال خود کردهاند که انگار کمدی از ازل تا ابد چیزی جز این نبوده و نمیتواند باشد. بی ــ موویها دیگر چه خصوصیاتی دارند؟ جمعی از بازیگران درجهدو و گاه عجیبوغریب یا ستارههای پابهسنگذاشته، دوربین بی قیدوبند و سَرَککش، داستانهایی با پیرنگهای بیچفتوبست و شخصیتهایی که انگار از دل فیلمی یا ژانری آشنا بیرون آمده از دیگر ویژگیهای تکرارشونده بی ـ موویهاست.
بسته به ژانر بی ــ مووی (تریلر، نوآر، وسترن، علمی ــ تخیلی، موزیکال، کمدی و حتی جنگی)، خط داستانی هم معمولا تکراری و کلیشهای است، اما چیزی که این فیلمها را نجات میدهد مود (Mood) یا همان حالوهواست. مثلا نورپردازیهای پرکنتراست و پرمایه و سایهروشنهای تندوتیز و قابهایی با حداقل حرکت که بیشباهت به عکسهای سیاهوسفید پررمز و راز نیست، از بُعد تکنیکی و زیباییشناختی، بی ــ موویهای ترسناک یا جنایی یا نوآر را به نمونههایی قابل بررسی در مطالعات سینمایی بدل کرده است. تا یادم نرفته بگویم که بی ــ موویها پدیداری از وضعیت روانی جامعهاند که تجربه اضمحلال را در حیطه اقتصاد و فشارهای فزاینده را در حیطههای اجتماع و سیاست تجربه میکنند.
حالا فیلمهای ثقفی کدام یک از این خصیصهها را به کار میگیرد؟ به آخرین فیلمش، «کوچه ژاپنیها»، اگر نگاه کنید احتمالا راحت میتوانید بگویید از همه این ویژگیها. فیلمی سیاهوسفید با دوربینی ولنگار و پر از نماهای بسته از قهرمان خسته و به تهخطرسیدهاش (با بازی مجید مظفری که حضورش در برنامه «جوکر» احسان علیخانی عجیبتر از ایفای نقش اصلی این فیلم است)، شخصیتهایی دربوداغان و تیپیکال، و خط داستانی قابل حدس و روایت پریشان. برای منتقدانی که در فیلمها به دنبال شکار ارجاعات به فضای اجتماعی و سیاسی جامعه هستند «کوچه ژاپنیها» طعمه خوبی برای حمله است. اما آنچه معمولا از میدان توجه این منتقدان دور میماند، حسوحالی است که فیلم سعی در به نمایش گذاشتنش دارد. «کوچه ژاپنیها» فیلم حسوحال است. می توان این حسوحال را دوست داشت یا نه، حتی میتوان سر موفقیت یا شکست فیلم در بازسازی حسوحال فیلمهای قهرمان زخمی آواره در خیابان بحث کرد، اما اشتباه گرفتن این فیلم با نمونههای سینمای اجتماعی اشتباهی ساختاری است.
اساسا فیلمهای ثقفی خیلی مستعد این است که با درامهای اجتماعی وطنی اشتباه گرفته شود. البته این نشانهها در فیلمهای اولش پررنگتر بود، ولی او تعمدا هر چه جلوتر آمد، فیلمهایش را از آن نشانهها تهی کرد و بر غرابت و خشونت آزاردهندهشان به قصد ایجاد فضایی اگزوتیک افزود. او در «مرگ کسبوکار من است» و «همهچیز برای فروش» در مسیری حرکت میکرد که میتوانست در صورت حرکت در همان راستا به مقصدی برسد که بسیاری از سینماگران اجتماعی پیش از او رسیدهاند. اما او خودخواسته و آگاهانه از حرکت در این مسیر تن زد و فیلمهایش را از ویژگیهای غریب و در عین حال سادهای مشحون کرد که گاه مثل «روسی» باعث کاریکاتوری شدن شخصیتهای فیلمش شد.
ثقفی در «دستتنها» رهایی و لاقیدی «کوچه ژاپنیها» را ندارد. انگار اوج این مدل فیلمسازی را با «کوچه ژاپنیها» امتحان کرد و حالا در «دستتنها» قصد دارد قدری حسابشدهتر و محتاطتر قدم بردارد و چهبسا از اینکه تنش به تن اجتماعیسازان متعهد هم بخورد ابایی ندارد. «دستتنها» نقطه مهمی در کارنامه ثقفی است؛ او از مسیری که رفته بازمیگردد یا دیوانهوارتر در آن میتازد؟