مدتیست که برخی از افراد می گویند که زمین هایی که قابلیت مسکونی شدن دارند، در کشور بسیار زیاد هستند و می توان از آنها برای ساخت مسکن استفاده کرد. اما آیا چنین ادعایی صحت دارد؟
به گزارش پرشین سازه ، چنین ادعایی باید از جهات مختلف بررسی شود. فارغ از جهت گیری های سیاسی و صحبت هایی که برخی مواقع، افراد مختلف برای کوباندن حریف سیاسی خود می زنند، این سوال مطرح می شود که آیا از لحاظ علمی، امکان الحاق اراضی به محدوده شهرها وجود دارد؟
اول از همه باید بدانیم که الحاق زمین در نهایت منجر به ساخت مسکن نمی شود. در دولت سیزدهم نزدیک به ۶۰ هزار هکتار زمین به منظور ساخت مسکن به محدوده شهرها اضافه شد اما کل واحدهایی که روی این اراضی شده اند، کمتر از بیست هزار واحد می باشند. به این ترتیب می توان گفت که در قبال الحاق ۲۰۰ درصدی زمین، پیشرفت ساخت مسکن فقط ۲.۵ درصد بوده است.
دومین مسئله ای که الحاق اراضی به وجود می آورد، رانت خصوصی و فساد است. برخی افراد آگاه در روزهای گذشته اعلام کرده اند که عده ای صاحب نفوذ، از این فرصت استفاده کرده و زمین هایی را به شهر اضافه کرده اند. مثلاً در یکی از شهرهای همدان، قرار است که با بلعیدن سه روستا و زمین های کشاورزی آن، یک شبه ۱.۵ برابر شود. این در حالیست که گسترش این شهر در طی بازه ای ۲۵۰۰ ساله رخ داده و به مساحت فعلی رسیده است.
صرف الحاق اراضی به محدوده شهرها، تولید مسکن را افزایش نمی دهد. مثلاً در همین شهر یزد، از سال ۸۸ زمین های زیادی برای ساخت مسکن به محدوده شهر الحاق شده اند اما از همان سال تا به امروز، هنوز خبری از ساخت و ساز نیست. نکته جالب توجه اینجاست که همین زمین ها به شکل سالانه ۸۱ درصد افزایش قیمت پیدا می کنند و سود زیادی را روانه جیب برخی از افراد می نمایند.
اینگونه پیش بینی می شود که زمین هایی که امروز صحبت از واگذاری آنهاست، حتی اگر متعلق به بخش خصوصی نباشند، باز هم قرار نیست برای ساخت مسکن مورد استفاده قرار بگیرند و احتمالا در نهایت به ابزار دلالی و سودجویی تبدیل خواهند شد.
یکی دیگر از عواملی که در الحاق اراضی باید مدنظر قرار بگیرد، ایجاد تقاضای کاذب برای زمین و مسکن است. در واقع، زمین و مسکن دولتی در نهایت به سود مالکان خواهد بود نه متقاضیان! گفته می شود که نیمی از تهرانی ها مستاجر هستند. به این معنی که نیمی از ساکنان تهران، صاحب تمام خانه های پایتخت می باشند. در طی سال های گذشته، نزدیک به ۹ میلیون واحد مسکونی به موجودی کشور اضافه شده اما نسبت مالک به مستاجر، تغییر چندانی نکرده است. بنابراین به نظر می آید که ساخت مسکن دولتی در نهایت، فقط تقاضای سرمایه ای ایجاد کرده و فشار بیشتری روی مستاجران و متقاضیان واقعی مسکن وارد می کند.
یکی دیگر از مضرات الحاق زمین به شهرها، ایجاد شهرک های اقماری و شهرهای حاشیه ای است که اساساً برای سکونت اقشار کم درآمد ساخته شده اند اما عملاً تبدیل به خوابگاهی بدون امکانات شده اند که بدون تعارف، کمبود خدمات را به رخ ساکنان خود می کشاند.
واقعیت اینجاست که تامین خدمات این شهرهای اقماری، صرفاً برای دولت هزینه دارد و در نهایت به شهر هم تبدیل نمی شوند و در حد همان خوابگاه باقی می مانند. سوال اینجاست نسلی که در چنین خوابگاهی تربیت می شود و پرورش می یابد، چه عاقبتی پیدا خواهد کرد؟
برخی از کارشناسان می گویند که صرف نظر از تمام مشکلات، ساخت مسکن در زمین های الحاق شده ارزان است. سوال اینجاست که آیا این کارشناسان، هزینه های خدمات روبنایی و زیرساختی را هم محاسبه کرده اند؟ آیا به این فکر کرده اند که ساکنان این شهرهای جدید، همچنان برای امرار معاش باید به تهران رفت و آمد کنند و این جابهجایی چه هزینه ای برای آنها خواهد داشت؟
در واقع، تنها چیزی که مورد توجه این کارشناسان بوده، قیمت همان چهاردیواریست که تحت عنوان خانه به متقاضیان مسکن سپرده می شود.
صرف نظر از تمام این مشکلات و موارد، چیزی که خیلی از افراد در نظر نمی گیرند، این است که بخش زیادی از مساحت ایران قابل ساخت نیست. گفته می شود که ۶۰ درصد از مساحت کشور، گونه های مختلفی از بیابان است. همچنین باید کوهستان های غیرقابل سکونت، دشت های در حال فرونشست و سواحل را هم کم کنیم. در نهایت چیز زیادی برای ساخت و ساز باقی نمی ماند. علاوه بر این بخش زیادی از اراضی مسطح نیز مربوط به کشاورزی، دامداری، صنعت و …است.
با توجه به تمام این موارد، این ادعا که الحاق اراضی می تواند مشکلات مسکن را حل کند و اساساً زمین های زیادی برای الحاق وجود دارند، کاملاً رد می شود.
source