همشهری آنلاین: گروه سینمایی هنر و تجربه اعلام کرده در قالب برنامه «سینما – جهان» روند رشد و شکوفایی نوری بیلگه جیلان، کارگردان مهم سینمای ترکیه، را در مجموعهبرنامهای تحت عنوان «از پیله تا پروانگی: مروری بر فیلمهای اولیه نوری بیلگه جیلان» بررسی خواهد کرد. قرار بر این شده که ابتدا فیلم «قصبه» ساخته سال ۱۹۹۸، همراه با فیلم کوتاه «پیله» محصول ۱۹۹۵، به نمایش درآید. این برنامه دوشنبهها ساعت ۱۸:۰۰ در سالن شماره ۲ پردیس سینمایی چارسو برگزار میشود و روابطعمومی گروه سینمایی هنر و تجربه اعلام کرده اطلاعات تکمیلی و نحوه حضور مخاطبان بهزودی اطلاعرسانی خواهد شد.
این برنامه مطمئنا برای سینمادوستان ایرانی و علاقهمندان به فیلمهای این کارگردان ترکیهای جذاب خواهد بود. جیلان تماشاگران جدی سینما را به یاد کیارستمی میاندازد و این موضوع به جذابیت فیلمهای او برای تماشاگران جدی ایرانی افزوده است. اما این شباهتها از کجا میآید؟
شبیه کیارستمی
«… با فیلمهای کیارستمی، واقعاً احساس میکردم که دارم کشور خودم را میبینم. ایران و ترکیه از نظر ظاهری شبیهاند، دستکم از نظر مردم و طبیعت… و کیارستمی دلسوزی عمیقی برای شخصیتهایش دارد.» اینها را تقریبا ۲۱ سال پیش نوری بیلگه جیلان در مصاحبهای با جف اندرو درباره علاقهاش به کیارستمی گفته است.
ﮔﻮﻧﻮﻝ ﺩﻭﻧﻤﺰ ﮐﺎﻟﯿﻦ، پژوهشگر سینمای خاورمیانه، در کتابش درباره نوری بیلگه جیلان درباره شباهت کیارستمی و جیلان مینویسد: «چندین موتیف محبوب کیارستمی ــ مانند راههای پیچدرپیچ، لاکپشت، روستاهای روی تپه که ناگهان ظاهر میشوند، اشیای غلتان، زنانی که در حال رختشوییاند، و رختهایی که در باد تاب میخورند ــ بهطور منظم در فیلمهای جیلان دیده میشوند. انتخابهای هنری هر دو فیلمساز شامل حذفهای روایی، لحظات ایستا و تکرارهایی هستند که نه بازگشت مکرر یک چیز، بلکه آغاز چیزی جدید و امتناع از ماندن در وضعیت قبلیاند.»
این پژوهشگر سینما ادامه میدهد: «منتقد آمریکایی، اِی. اُ. اسکات، در مقایسهای میان فیلم «باد ما را خواهد برد» (۱۹۹۹) اثر کیارستمی و «ابرهای ماه مه» اثر جیلان، بر «نگاه نقاشانه به مناظر روستایی، علاقهای فارغ از احساسات به کودکان، و کنجکاویای نامحسوس دربارهی چگونگی همپوشانی واقعیت سینمایی با زندگی روزمره» تأکید میکند. صحنه «دختر دهیار که با چراغ نفتی چای میآورد» در فیلم «آناتولی» با صحنه «وسوسه دختر شیرفروش در زیرزمین» در «باد ما را خواهد برد» مقایسه شده و هر دو نقدهایی مشابه از منظر نگاه اگزوتیستی دریافت کردهاند. جستجو در دامنههای تپهای در «آناتولی» یادآور رانندگی بیپایان شخصیت اصلی در مناظر خشک فیلمهای «زندگی و دیگر هیچ» (۱۹۹۲) و «طعم گیلاس» (۱۹۹۶) اثر عباس کیارستمی است. اگرچه سبک کیارستمی مینیمالیستی و شبهمستند است و با هیبرید شبهوسترن و نئو-نوآر در «آناتولی» تفاوت دارد، اما حضور تماتیک مرگ/تدفین در هر سه فیلم آشکار است. یکی از موتیفهای قوی در آثار کیارستمی، نگاه دور و غریب روشنفکر شهری به مناظر روستایی یا نواحی پیرامونی کشورش است؛ و این موضوع در چندین فیلم از جیلان، بهویژه در «ابرهای ماه مه»، «دوردست»، «آناتولی» و «درخت گلابی وحشی» نقش محوری دارد.»
شبیه ازو
جیلان، به رغم اینکه شمایل مستقلش از سایر کارگردانان مؤلف به راحتی قابل بازشناسی است، اما علاوه بر کیارستمی قرابتهایی هم با ازو دارد. ﮔﻮﻧﻮﻝ ﺩﻭﻧﻤﺰ ﮐﺎﻟﯿﻦ درباره این شباهتها مینویسد: «عنصری اساساً «ترکی» در فیلمهای جیلان وجود دارد که بر شخصیتهایی با فرهنگ خاص تمرکز دارد و آنها را در روایتهایی فرهنگمحور به تصویر میکشد. اما او این شخصیتها و روایتها را از منشور زیباییشناسی شرق و غرب ارائه میدهد. محتوای او بومی، اما فرمش جهانی است. بهویژه آثار اولیه او گرایشی به یاسوجیرو ازو دارد. ترکیببندی فضایی، حذفهای روایی، «فضاهای میانی» و «زندگیهای ساکن» که پارادوکس حضور انسان را از طریق غیبتش در سینمای جیلان برجسته میکنند، همگی یادآور ازو هستند. تکیه بر شخصیتها، به جای توسعه خط داستانی، یکی دیگر از جنبههای سبک جیلان است که به شیوه ازو شباهت دارد، همراه با حس محکم واقعگرایی که هر دو در آن مشترکند، هرچند پسزمینهها بهتدریج زیباتر میشوند. همچون ازو، جیلان نیز در آثار اولیهاش از یک تم اصلی پیروی میکند و با استفاده از بازیگران ثابت، شخصیتهای تکرارشونده، مسائل مشابه و داستانهایی با ساختار مشابه، پیوستگی را حفظ میکند. یکنواختی نواحی روستایی ـــ همان چشمهها، همان تپهها، همان دشتها ـــ در تمام فیلمهای او از «پیله» به بعد حضور دارد. حس نوستالژی نسبت به مکانی که زمانی از آن بازدید شده، موتیف غالبی در آثار اوست، بهویژه در فیلمهای «شهر کوچک»، «دوردست» و «آناتولی». عکسها اغلب بهعنوان ابزارهایی برای برانگیختن این نوستالژی ظاهر میشوند.»