
کاردینال آلفونسو پتروچی 26 ساله در ژوئیه 1517 در زندان قلعه سنتآنجلوی رم خفه شد. این ماجرا که بعدها به «توطئه کاردینالها» شهرت یافت، یکی از پیچیدهترین معماهای سیاسی رنسانس به شمار میرود.
پتروچی یکی از پنج کاردینالی بود که به توطئه برای مسموم کردن پاپ لئوی دهم متهم شده بودند. هرچند حکم اعدامش به ظاهر قانونی بود، اما روندی بسیار مشکوک داشت، و از همان ابتدا این گمانه مطرح شد که پاپ با سوءاستفاده از قدرت، مخالفان را قربانی منافع خانوادهاش یعنی «خاندان مدیچی» کرده باشد.
شواهد اصلی این اتهام بر اساس اعترافات اجباری خدمه پتروچی و نامههایی بود که صحتشان همواره مورد تردید قرار گرفته است. گفته میشد که پتروچی برای بازپسگیری کنترل شهر سیهنا، که پاپ آن را به نفع خاندان مدیچی اشغال کرده بود، با مخالفان ائتلاف وارد ائتلاف شده بود.
مظنونین دیگر کاردینالهای ثروتمند و بانفوذی بودند که یا سابقه دشمنی با مدیچیها داشتند، یا موقعیت مالی و کلیساییشان با ظهور لئوی دهم به خطر افتاده بود. در روند بازجویی شکنجههای شدید به کار گرفته شد، و اعترافاتی به دست آمد که ممکن است ساختگی یا حاصل تهدید بوده باشد.
برخی کاردینالها نهایتاً با پرداخت جریمههای سنگین آزاد شدند، اما پتروچی اعدام شد. در پی این وقایع، لئو دهم 31 کاردینال جدید از میان نزدیکان مدیچی و همپیمانان خود منصوب کرد، و به این ترتیب نفوذ مخالفان را در کلیسا کاهش داد. به علاوه، وی درآمد قابلتوجهی از مصادره مناصب کلیسایی متهمان به دست آورد، که بحران مالی او را نیز تا حدی حل کرد.
با این حال، هیچ مدرکی قطعی برای اثبات توطئه علیه پاپ وجود ندارد. شواهد موجود، از جمله نامههای تفسیرشده، اعترافات تحت فشار، و گزارشهای ناظرین خارجی نشان میدهند که آنچه رخ داد شاید بیش از آنکه یک دسیسه واقعی علیه پاپ باشد، بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی از شکافها و گفتوگوهای ناخوشایند میان نخبگان کلیسا بوده باشد.
این ماجرا در بستری از رقابتهای سیاسی و خانوادگی در ایتالیا روی داد، جایی که پاپها نهتنها رهبران مذهبی بلکه بازیگران کلیدی در عرصه قدرت و جنگهای شهری بودند. در چنین فضایی، مرز میان جرم واقعی و اتهام ساختگی به آسانی از میان میرفت، بهویژه هنگامی که پای ثروت، مناصب، و تداوم قدرت خاندانها در میان بود.
منبع: العربیه
source