کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران در نیویورک می گوید هدف مشخص ترامپ همانطور که در حضور نتانیاهو گفت این است که “چیزی روی کاغذ بیاید” به این معنی که توافقی مکتوب بین دو کشور شکل گیرد که یکی از بندهای آن مربوط به توقف دائم یا تعلیق محدود غنیسازی در داخل ایران و برخی حواشی آن مانند نظارتها و راستی آزماییهای مربوطه باشد. همچنین فکر میکنم که ترامپ دنبال این است که دو کشور در جهت عادی سازی روابط حرکت کنند و در چارچوب تاکیدات همیشگی اش بر اقتصاد و تجارت، بتواند حداقلی از روابط اقتصادی بین ایران و آمریکا را برقرار شود.
به گزارش «انتخاب»، پس از پایان جنگ ۱۲ روزه بار دیگر موضوع ادامه یا قطع مذاکرات ایران و آمریکا که پیش از تجاوز اسرائیل، در حال انجام بود، به میان کشیده شده است.
«انتخاب» به جهت بررسی موضوع فوق، با کوروش احمدی، دیپلمات سابق ایران در نیویورک گفتوگو کرده است که در ادامه مشروح آن را میخوانیم:
صحبت از دور جدید مذاکرات است؛ این مذاکرات برسر چه چیز انجام خواهد شد؟
ترامپ از بعد از توقف جنگ ۱۲ روزه مستمرا از مذاکره با ایران سخن گفته است. تصور من این است که اصرار شخص ترامپ بر “نابودی کامل” برنامه هستهای ایران نیز به نوعی دادن علامت به ایران مبنی بر عدم انجام اقدام نظامی دیگری در صورت تمرکز بر دیپلماسی است. این در حالی است که دوایر تحت امر ترامپ از جمله پنتاگون از “نابودی کامل” سایتها سخن نمیگویند. برداشت کلی که میشود از مجموعه اظهارات ترامپ داشت این است که تمرکز او صرفا بر غنی سازی در ایران است و فراتر از توقف این برنامه، هدف تهاجمی و تخریبی دیگری را در ارتباط با ایران دنبال نمیکند. سیاست عمومی ترامپ طی شش ماه گذشته و نیز دوره اول ریاست جمهوری اش نیز میتواند در جهت تایید این برداشت باشد. ترامپ همیشه روشن کرده که دنبال ملت سازی و حقوق بشر و … نیست. او قاعدتا باید بداند که دبنال کردن اهدافی مانند “تغییر رژیم” مستلزم اعزام سرباز و صرف هزینههای هنگفت و کسب حمایت سیاسی پیشینی در داخل آمریکا است که غیر ممکن است. به طریق اولی، تضیعف و تجزیه ایران نیز نباید در دستور کار او باشد چرا که او میداند که ناامنیهای ناشی از یک ایران ضعیف به خلیج فارس و کل منطقه سرایت خواهد کرد و کنترلای ناامنیهای دومینووار خارج از توان آمریکا خواهد بود. اما همه اینها یعنی “تغییر رژیم”، فروپاشی ایران، تضعیف و تجزیه ایران در دستور کار جریان شرور و جنایتکاری که نتانیاهو نمایندگی میکند، وجود دارد؛ و چنین دستور کاری را اسرائیل از ابتدای پیدایشش در ارتبط با همه قدرتهای منطقهای داشته و در آخرین نوبت متاسفانه توانست سوریه را از یک قدرت مهم منطقه به چیزی که امروز میبینیم تبدیل کند.
آیا ترامپ رویکرد خود را عوض خواهد کرد یا مطالبات دور قبلی را مطرح میکند؟
در ادامه آنچه که در پاسخ به سوال قبل گفتم، فکر میکنم هدف مشخص ترامپ همانطور که در حضور نتانیاهو گفت این است که “چیزی روی کاغذ بیاید” به این معنی که توافقی مکتوب بین دو کشور شکل گیرد که یکی از بندهای آن مربوط به توقف دائم یا تعلیق محدود غنیسازی در داخل ایران و برخی حواشی آن مانند نظارتها و راستی آزماییهای مربوطه باشد. همچنین فکر میکنم که ترامپ دنبال این است که دو کشور در جهت عادی سازی روابط حرکت کنند و در چارچوب تاکیدات همیشگی اش بر اقتصاد و تجارت، بتواند حداقلی از روابط اقتصادی بین ایران و آمریکا را برقرار شود. این به ویژه از نظر پایگاه سیاسی ترامپ در داخل آمریکا بسیار مهم است. در این جا است که فرصت مهمی برای ایران جهت نیل به لغو کامل تحریمها میتواند شکل بگیرد. مسئله تحریمها بسیار مسئله مهمی است که اگر در این مقطع زمانی و در ارتباط با موضوعات مورد بحث بین دو کشور به سرانجامی نرسد و حل نشود، ممکن است سالها بگذرد و از لغو آنها خبری نباشد. روشن است که تداوم تحریمها با توجه به ضعیف شدن تاب آوری سرزمینی ما و انواع ناترازیها و کسر سرمایههای اجتماعی چه خسارتهای عظیم بیشتری میتواند بر کشور وارد کند.
در این دوره مذاکرات مستقیم یا با واسطه خواهد بود و اصلا در این دوره اهمیتی دارد؟
جواب: بطور کلی فکر میکنم که در دوره جدید ما به نوع متفاوتی از دیپلماسی نیاز داریم. از وقوع جنگ ۱۲ روزه میبایست به هر قیمتی احتراز میشد و تداوم خطر وقوع مجدد جنگ یا شکل گیری نوعی جنگ در سایه برای یک دوره طولانی با همه بی ثباتیهای ناشی از آن ایجاب میکند، که از دیپلماسی در معنی ۲۲ ساله آن عبور کنیم و به دیپلماسی به شیوه جدیدی که از سرعت و جدیت لازم برخوردار باشد بپردازیم. در دوره جدید لازم است بر خلاف گذشته برای دیپلماسی اصالت قائل شویم و تنها نگاهی تاکتیکی به آن نداشته باشیم و در فکر توسل به آن تنها به عنوان یک تاکتیک و با هدف رفع تهدید موجود و خرید زمان نگاه نکنیم. در این گونه دیپلماسی، طبعا مذاکره غیر مستقیم از طریق واسطهها یا مذاکره تنها در باره یک موضوع یا تنها در یک سطح معین و … هیچ جایی ندارد.
نشانههایی مبنی بر افزایش تولید نفت، اظهارات پزشکیان مبنی برحضور سرمایه گذاران امریکایی و خرید ۱۵دکل نفتی، چه معنایی در این دور از مذاکرات میدهد؟
خرید این دکلها میتواند هم از تولیدکنندگان داخلی انجام شود و هم از کشورهایی که برغم تحریمهای آمریکا حاضر به ریسک کار تجاری با ایران هستند. افزایش صدور نفت نیز گفته میشود که ناشی از افزایش تقاضا در چین است که موجب افزایش نزدیک به ۴۵۰ هزار بشکهای در روز در ماه ژوئن نسبت به حدود روزی یک میلیون بشکه در ماه میبوده است؛ لذا بعید است که این دو اتفاق تحت تاثیر تحولی در روند تحریمها بوده باشد. البته ترامپ اشارهای بعد از جنگ ۱۲ روزه داشت مبنی بر اینکه چین میتواند نفت ایران را بخرد. اما روند افزایش فروش نفت ایران به چین قبل از این اظهارات شروع شده بود و این اظهارات بعید است به این شکل و بدون رسمیت یافتن آن تاثیر چندانی بر فروش نفت ایران داشته باشد.
اگر بررسی کارشناسان سازمان انرژی اتمی ایران و برآورد کشورهای برجام (۵+۱) این باشد که تمام تاسیسات هستهای مرتبط با برجام از بین رفتهاند و این امر را آژانس بین المللی انرژی اتمی تایید کند. آیا میتوان مکانیسم ماشه را بلا موضوع دانست؟
اولا چنین ارزیابی فعلا ارائه نشده است. سخنگوی پنتاگون از عقب افتادن برنامه هستهای ایران برای دو سال و یک مقام فرانسوی برای چندین ماه سخن گفتهاند. ارزیابی آژانس بعد از بازدید از سایتها تعیین کننده خواهد بود که فعلا امکان آن وجود ندارد. ثانیا حتی با فرض مستتر در سوال شما نیز بعید میدانم مکانیسم ماشه منتفی شود. به احتمال زیاد طرف غربی تنها در صورت انعقاد توافق جدیدی با ایران که حاوی توقف غنی سازی در ایران باشد، حاضر خواهد بود که از فعال کردن مکانیسم ماشه خودداری کند. البته فکر میکنم که در صورت چنان توافقی نیز طرف غربی دنبال تمدید اعتبار قطعنامه ۲۲۳۱ (حاوی مکانیسم ماشه) خواهد رفت به عنوان ضمانتی برای اجرای چنان توافقی. چون خودداری از فعال کردن این مکانیسم یا عدم تمدید قطعنامه به معنی خروج برنامه هستهای ایران از دستور کار شورای امنیت خواهد بود.
source