در ماههای اخیر، موج عظیمی از مهاجران افغانستانی به کشور بازگشتهاند؛ موجی که تنها طی یک ماه، آمار آن به نزدیک به یک میلیون نفر رسیده است. بیشتر این بازگشتها از ایران بوده و بخش بزرگی از این جمعیت را جوانانی تشکیل میدهند که سالها از خانه دور بودند و حالا با امید به آیندهای بهتر به خاک وطن قدم گذاشتهاند. اما آنچه در انتظار آنان بوده، نه خانهای آماده، نه شغلی پایدار و نه نهادهایی مجهز برای سازماندهی زندگی دوبارهشان، بلکه بحرانی تازه بوده است که بر بحرانهای قدیمی افغانستان افزوده شده است.
به گزارش پرشین سازه ، افغانستان در شرایطی میزبان بازگشت این گروه گسترده از شهروندانش شده که درگیر کمبود شدید منابع مالی، بیکاری گسترده و زیرساختهای فرسوده است. حکومت سرپرست، که پیشتر نیز برای پاسخگویی به نیازهای مردم داخلی با مشکل روبرو بود، حالا زیر فشار مضاعف قرار گرفته است. در چنین شرایطی، بازگشت مهاجران نه تنها فرصت بازسازی اجتماعی محسوب نمیشود، بلکه به تهدیدی تازه برای ثبات اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده است.
سرمایههای انسانیِ سرگردان؛ نادیدهگرفتن نیروهای متخصص بازگشتی
در میان این بازگشتکنندگان، کسانی هستند که مهارتهایی ارزشمند دارند و تجربههای کاریشان میتواند موتور محرک تولید و اقتصاد کشور باشد. اما نبود حمایت هدفمند، آنها را به حاشیه رانده است. علیرضا کاظمی، جوان ۳۵ سالهای است که پس از هشت سال زندگی در ایران، همراه خانوادهاش به کابل بازگشته است. او طی سه سال فعالیت در یک کارگاه تولید کفش در ایران، به مهارتی رسیده که میتواند به اشتغالزایی برای خودش و چند جوان دیگر منجر شود، به شرط آن که حمایت مالی و فضای کاری مناسبی در اختیارش قرار گیرد.
کاظمی با ناامیدی از شرایط فعلی میگوید که اگرچه برای اشتغال در نهادهای دولتی نیز آماده بوده، اما طی یک ماه گذشته در کابل هیچ نشانی از امید ندیده است. او وضعیت فرصتهای استخدام را بسیار محدود و با دسترسی سخت میداند و معتقد است که اگر نهادهای داخلی و بینالمللی دست به کار نشوند، بسیاری از مهاجران بازگشتی به زودی دوباره مسیر مهاجرت را در پیش خواهند گرفت؛ این بار شاید بیهدفتر و خطرناکتر از قبل.
فرصتسازی از دل بحران؛ راهکارهایی که میتوانند چرخ اقتصاد را بچرخانند
در کنار کاظمی، بسیاری از جوانان دیگر نیز حرفهایی مشابه دارند؛ حرفهایی از جنس ناامیدی، اما با نگاهی واقعگرا به آینده. حسین رضوانی، یکی از این بازگشتکنندگان، تخصصی در حوزهی ساختوساز دارد. او با اشاره به نبود پروژههای ساختمانی فعال در کابل، میگوید اگر نیروهای ماهر با هم متحد شوند و از سوی نهادهای اقتصادی مورد حمایت قرار گیرند، میتوان بستر اشتغالزایی را از دل همین رکود بیرون کشید.
رضوانی پیشنهاد میدهد که بانک مرکزی افغانستان و سایر بانکهای کشور با طراحی بستههای حمایتی با عنوان «قرضالحسنه» از جوانان متخصص حمایت کنند. به باور او، حتی یک بسته کوچک مالی اگر درست و هدفمند توزیع شود، میتواند تاثیری زنجیروار بر ایجاد انگیزه، همبستگی اجتماعی و رونق اقتصادی داشته باشد. او تاکید دارد که بدون چنین اقداماتی، نیروهای کاری نه تنها انگیزهای برای ماندن نخواهند داشت، بلکه بازگشتشان به افغانستان به تجربهای تلخ و پرهزینه برای خود و جامعه تبدیل خواهد شد.
یک ساختار ناکارآمد، در برابر نیازهای بزرگ
حکومت سرپرست افغانستان اعلام کرده که کمیتهای برای اشتغالزایی بازگشتکنندگان در چارچوب وزارت مهاجرین تشکیل داده است. اما با وجود افزایش ناگهانی جمعیت بازگشتی، این کمیته هنوز در مرحلهی ابتدایی قرار دارد و نتوانسته نقش موثری در کاهش بحران ایفا کند. مشکلات ساختاری، کمبود بودجه و ناهماهنگی میان نهادهای دولتی و غیردولتی، باعث شده که عملکرد این کمیته بیشتر جنبهی نمایشی داشته باشد تا عملی.
در واقع، بخش بزرگی از این مهاجران نیروی کار جوان و ماهر هستند که میتوانند با برنامهریزی درست، به رکن اصلی بازسازی اقتصادی کشور تبدیل شوند. اما اگر حکومت و نهادهای بینالمللی از این ظرفیت چشمپوشی کنند، نه تنها یک فرصت مهم را از دست خواهند داد، بلکه با دامن زدن به ناامیدی، زمینهساز بیثباتیهای بیشتر خواهند شد.
بازگشت میلیونی مهاجران افغانستانی، آزمونی واقعی برای دولت سرپرست و نهادهای بینالمللی است. این بازگشت در ظاهر یک تحول انسانی است، اما در بطن خود زنگ خطری جدی برای ساختار اقتصادی و اجتماعی افغانستان به شمار میآید. اگر این فرصت با چشمان بسته نادیده گرفته شود، نه تنها مشکلات موجود شدت خواهند گرفت، بلکه موج تازهای از مهاجرت، ناامیدی و فروپاشی اجتماعی نیز در راه خواهد بود. اکنون زمان آن است که تصمیمگیران کشور از حالت انتظار بیرون آمده و دست به کار شوند، پیش از آنکه فرصتی باقی نماند.
source