در آستانه انتخاب رئیس جدید شورای مرکزی نظام مهندسی ساختمان، رقابت یکطرفهای شکل گرفته که بیش از آنکه منعکسکننده شأن ملی این نهاد باشد، گرفتار نگاههای محلی، منطق انتخابات استانی و ارزیابیهایی سهلانگارانه و تأسفبار شده است. این در حالیست که شورای مرکزی قرار است مهمترین نهاد تنظیمگر، سیاستگذار و نماینده گفتوگوی جامعه مهندسی با بدنه دولت و حاکمیت باشد؛ نه بازوی اجرایی در سطح نظام مهندسی استانها.
در این غوغای سطحینگری، برخی میکوشند با برجستهسازی شاخصهایی چون «آشنایی با ساختار نظام مهندسی»، «سابقه فعالیت خدماتی»، «ارتباط با استانها» و «حضور در ارکان صنفی»، چهرهای محلی را در قد و قامت یک چهره ملی قالب کنند؛ بیآنکه تأکید کنند بر بدیهیترین شرط این جایگاه: توان سیاستورزی، نفوذ در لایههای تصمیمسازی، و قابلیت گفتوگو با قدرت. جای تأسف است که چنین منطقهای کودکانهای بر زبانی جاری میشود که باید متعهد به مصالح ملی باشد، نه اسیر رقابتهای محفلی.
فلسفه وجودی شورای مرکزی، دقیقاً در همینجاست که باید خود را نمایان سازد: در دفاع از منافع حرفهای مهندسان در برابر نهادهای موازی، در کنشگری در تراز سیاست ملی، و در مواجهه با ساختار قدرت از موضع قانون، نه از دریچه خواهش و تضرع.
از چنین جایگاهی، طبیعیست که رئیس شورا نه با رأیگیریهای محفلی و رزومههای بایگانیشده، که با پشتوانهای از تجربه کلان، روابط راهبردی، و اشراف به زبان قدرت انتخاب میشود.
تجربهی همزمان در بدنه دولت، شهرداری، وزارتخانه و دانشگاه، آن هم در سطوح عالی سیاستگذاری و اجرا ویژگی نادریست در قامت یک شخص، و درست همین ترکیبِ نادر و مؤثر است که میتواند بنبست فعلی را به مسیر نقشآفرینی ملی بدل کند. هرچند برخی، با شخصیسازی ماجرا و جهتدادن افکار عمومی، تلاش دارند حضور چنین فردی را در شورا زیر سوال ببرند، اما همانها، بهوقت لزوم، طرف دیگر معادله را به هر بهانهای توجیهپذیر جلوه میدهند؛ گویی با اصل مسأله کار ندارند، با شخص طرفند.
در برابر این نگاه، ترویج معیارهایی همچون «پرتلاش بودن»، «سابقه در استان»، یا «سلامت اخلاقی» که البته همه در جای خود محترمند، به ابزاری برای تخریب نظاممند و تکنیکال تبدیل شدهاند. اینگونه تخریب، که معمولاً در پوشش نقد تخصصی عرضه میشود، دقیقاً همان پوپولیسم صنفیست که تجربهگرایانه حرف میزند، اما در نهایت سازمان را به حاشیه میبرد.
واقعیت این است که سازمان نظام مهندسی، طی سه دهه گذشته، همواره متأثر از نهادهای قدرت بوده و بارها قربانی ناتوانی در گفتوگو با آنها شده است. همین بیمه تأمین اجتماعی که پس از گذشت بیش از یک سال از تصویب نهایی هنوز اجرایی نشده، یا بینظمی مزمن در ارجاع کار استانها و ناتوانی شورا در مهار این بحران، همه و همه گواه روشنِ ضعف تعامل سیاسی شورا و نبود چهرهای با نفوذ و قدرت چانهزنیست.
در این میان، فرزانه صادق، وزیر فعلی راه و شهرسازی، به عنوان مدیری شجاع، قانونمدار و برخوردار از پشتوانه تخصصی، نشان داده در بزنگاههای حساس، ترجیح میدهد بایستد، نه عقبنشینی کند. تعویق انتخابات هیئت مدیره دوره دهم نظام مهندسی، اصلاح فرآیندها، و جلوگیری از حذف فلهای داوطلبان توسط جریان نفوذی در شورای مرکزی دوره نهم، نشانهای روشن از عزم او برای تحول ساختاری و ایستادن در برابر مافیاهاییست که سالهاست چنگ انداختهاند بر بدنه نیمهجان سازمان.
چنین وزیری، که بهروشنی از هزینههای سیاسی نمیهراسد و در برابر فشارهای محفلی منفعل نمیشود، بیتردید در انتخاب رئیس شورای مرکزی نیز دچار لغزش نخواهد شد. تصمیم او، نه با هیاهوهای رسانهای که با تشخیص فنی، شناخت دقیق از جایگاه شورا و درک آیندهای که برای نظام مهندسی متصور است، اتخاذ خواهد شد.
بدخواهان وزیر، همان بدخواهان رئیس شورای مرکزی آیندهاند. همانها که با تولید مستمر شبهه، تخریب و اتهام، تلاش میکنند مسیر اصلاح را پرهزینه جلوه دهند و هر تصمیم درست را تاوانبار کنند. اما چیزی که اکنون بیش از هر زمان دیگر ضرورت دارد، بازگرداندن شورای مرکزی به جایگاه واقعی آن است: نه تریبون رقابتهای استانی، که زبان گویای جامعه مهندسی در سطوح ملی.
پایان این ماجرا، نه در امضای یک حکم، که در نحوه مواجهه یک نهاد با رسالت خود رقم میخورد. انتخاب رئیس، انتخاب مسیر است؛ و زمان، بهترین قاضی برای آنکه بسنجد، چه کسی سازمان را به سطح بالا خواهد برد، و چه کسانی، همچنان در حلقههای معیوب بومی گرفتار خواهند ماند.
source