صنعت فولاد ایران بار دیگر به کانون جدال اقتصادی تبدیل شده است. از یک سو، علی نیکوکار، محقق اقتصاد و منتقد سیاست حمایتی از صنعت فولاد می‌گوید فولادسازان با بلعیدن بخش عظیمی از منابع انرژی و آب کشور، هزینه‌ای ناچیز می‌پردازند و از رانت‌های گسترده بهره‌مندند؛ از سوی دیگر، مرتضی بلوکی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر، هشدار می‌دهد که سیاست‌های ناپایدار، بحران انرژی و تصمیمات مقطعی، صنعت مادر کشور را به مرز فرسودگی رسانده است. در میانه‌ این دو روایت، پرسش اصلی باقی می‌ماند: آیا فولاد مزیت ملی است یا بار اضافی بر دوش اقتصاد؟

روایت نخست؛ فولاد، مصرف‌کننده بزرگ با پرداخت‌های ناچیز

علی نیکوکار در یادداشتی تند نوشت: «صنایع فولاد بیش از ۵ درصد گاز، ۷ درصد برق و ۸۰ درصد آب صنعتی کشور را مصرف می‌کنند، اما هزینه‌ای به مراتب کمتر از واقعیت می‌پردازند.»

او با استناد به داده‌های رسمی افزود: «صنایع فولاد ۵.۶ درصد گاز کشور را با نرخ ۹ سنت و ۷ درصد برق را با نرخ ۱.۳ سنت مصرف می‌کنند؛ مصرفی معادل با نیمی از مصرف خانگی استان‌های کشور. این در حالیست که بسیاری از تسهیلات دولتی چون وام، زمین، سوخت و حتی مواد اولیه نیز با قیمت‌های ترجیحی در اختیار آنان قرار می‌گیرد.»

به گفته‌ی نیکوکار، این صنعت در حالی از ارز حاصل از صادرات سخن می‌گوید که بخش عمده‌ای از مزایای خود را از یارانه‌های پنهان انرژی و منابع ملی تامین می‌کند؛ موضوعی که به باور منتقدان، توزیع ناعادلانه منابع و فاصله بیشتر میان صنایع یارانه‌گیر و بخش‌های کوچک‌تر اقتصادی را به دنبال داشته است.

روایت دوم؛ فولاد زیر فشار تصمیمات ناپایدار و بحران انرژی

در مقابل این نگاه، دیگر کارشناسان حوزه صنعت از زاویه‌ای دیگر به مسئله می‌نگرند. به باور آنها، فولاد نه مصرف‌کننده‌ بی‌حساب منابع، بلکه قربانی سیاست‌گذاری‌های ناپایدار، کمبود انرژی و نبود برنامه‌ریزی بلندمدت است.

بنا بر گزارش‌ها، صنعت فولاد در نیمه نخست سال ۱۴۰۴ با مجموعه‌ای از چالش‌ها از جمله کمبود گاز در زمستان، قطعی برق در تابستان، افزایش هزینه‌های تولید و رکود بازار داخلی روبه‌رو بوده است.

آمارها نشان می‌دهد ایران با وجود ظرفیت تولید بیش از ۴۰ میلیون تن فولاد خام در سال، تنها از سه‌چهارم این ظرفیت استفاده می‌کند. بسیاری از خطوط تولید به‌دلیل نبود انرژی پایدار یا هزینه‌های سنگین، ناچار به توقف‌های دوره‌ای شده‌اند. کارشناسان هشدار می‌دهند که اگر روند کنونی ادامه یابد، رکود در فولاد می‌تواند به سقوط زنجیره‌های وابسته مانند ساختمان، خودروسازی و لوازم‌خانگی بینجامد.

در این رابطه، مرتضی بلوکی، روزنامه‌نگار و پژوهشگر، نوشت: «اکنون زمان آن فرا رسیده تا دولت و نهادهای مرتبط، نگاه خود به صنایع مادر را بازنگری کنند. حمایت واقعی از فولاد، نه در پرداخت یارانه و صدور بخشنامه‌های گوناگون، بلکه در ثبات تصمیمات، شفافیت قوانین و پیش‌بینی‌پذیری اقتصاد معنا پیدا می‌کند. بازنگری در ساختار قیمت‌گذاری، تامین انرژی پایدار، تسهیل سرمایه‌گذاری داخلی و خارجی، و نوسازی فناوری خطوط تولید، از ضروری‌ترین اقداماتی است که می‌تواند فولاد ایران را از مسیر رکود خارج کند.»

دو چهره‌ی یک واقعیت؛ صنعت فولاد میان رانت و رکود

واقعیت این است که صنعت فولاد ایران در مرز میان مزیت و معضل قرار گرفته است: از یک‌سو، سهم بالای آن در مصرف منابع و یارانه‌های انرژی، نگرانی‌هایی درباره عدالت اقتصادی و بهره‌وری ایجاد کرده؛ و از سوی دیگر، ناپایداری زیرساخت‌ها، کمبود انرژی و بی‌ثباتی تصمیمات، تهدیدی جدی برای تداوم تولید محسوب می‌شود.

این در حالیست که کشورهای رقیب مانند هند و چین با سیاست‌های حمایتی منسجم و زیرساخت‌های مطمئن انرژی، سهم بیشتری از بازار جهانی را تصاحب کرده‌اند و فولاد ایران درگیر جدال داخلی میان «اتهام مصرف بی‌رویه» و «فریاد کمبود حمایت» است.

پرسش نهایی این است:
آیا وقت آن نرسیده که سیاست‌گذاران میان نقد منصفانه و حمایت هوشمندانه تعادلی واقعی برقرار کنند؟

source

توسط chidanet.ir