هر یک از روزهای عمر سمیرا، رنگی خاص دارد و هر روزش در یک گوشه دنیا و کنار آدم‌هایی گذشته که هیچ‌کدام شبیه دیگری نیستند. یکی از پرهیجان‌ترین خاطرات خانم مارکوپولو در سفر به مغولستان اتفاق افتاده است. او در این سفر در تمام 16ساعتی‌که یک‌نفس روی اسب می‌تاخت تا در شمال مغولستان یکی از بدوی‌ترین قبایل روی زمین را ببیند، به این فکر می‌کرد که شانس دیدار با ساتان‌ها فقط نصیب آدم‌های خوش‌اقبال انگشت‌شماری می‌شود که او یکی از آنها‌ست. وقتی هم با بدنی زخمی از نیش پشه‌های گزنده به چادرهای رنگی آنها رسید، کهن‌ترین قبیله مغولی را مقابل خود دید که برای آرامش روح مردگان خود مراسمی ویژه برگزار می‌کردند.

نمی‌دانستند درحالی‌که آنها با ساعت‌ها اسب‌سواری در زمین‌های ناهموار و لغزنده پزشکان شهر را به بالین بیماران در حال احتضار خود می‌آورند، دیگر آدم‌های زمین با تلفن همراه و دیگر ابزار الکترونیک می‌توانند از راه دور با هم ارتباط بگیرند و ساعت‌ها اختلاط کنند

سرویس خواب بالسا

چادر مغول‌ها

این چادرها در بین کوچ‌نشیانان نواحی سبزدشت (استپ) و آسیای مرکزی رواج زیادی دارد و هزاران سال است که توسط مغول‌ها استفاده می‌شود. ساختما گیرها چیزی بین چادرهای عشایری خودمان و یک کلبه‌ی چوبی است. به این‌ها یورت هم گفته می‌شود که برگردان مستقیم آن به زبان فارسی، همان چادر است. «گیر» در زبان مغولی به معنای «خانه» است. چادرهای قابل حمل و دایره‌ای شکل که با پوست حیوانات یا نمد پوشیده می‌شود.

چادر مغول‌ها

 

source

توسط chidanet.ir