نویسندگان:
مجتبی رفیعیان، سهند لطفی، علی کیافر، محمد سعید ایزدی، هادی پندار، کسری کتاب اللهی، کیومرث ایراندوست، آرینا نصری، مرتضی میرغلامی، کیومرث حبیبی، زیبا جبرئیلی، علی مدرس
به کـوشش:
– دکتر کیومرث ایراندوست؛ عضو هیئت علمی گروه شهرسازی دانشگاه کردستان
– دکتر کسری کتاب اللهی؛ مدرس مدعو گروه شهرسازی دانشگاه کردستان
ناشر: انتشارات دانشگاه کردستان
تاریخ انتشار: چاپ اول | پاییز ۱۴۰۳
تعداد صفحات: ۲۵۲ صفحه
♦ پیشگفتار:
نخستین ایده ی نگارش این کتاب در تابستان ۱۴۰۱ شکل گرفت، جایی که سه سال از اعطای امتیاز قطب علمی بازآفرینی و بهسازی شهری به دانشکده ی هنر و معماری دانشگاه کردستان گذشته بود. از بدو تأسیس، قطب علمی در راستای رسالت خویش با همکاری دانشگاه های مادر در حوزه ی تخصصی بهسازی و بازآفرینی شهری، اقدامات ارزنده ای در زمینه ی جریان سازی، ترویج و تأکید روزافزون بر اهمیت این موضوع ها در میان جامعه ی نخبگانی و فرهنگ سازی همگانی انجام داده است. این اقدامات در زمینه های پرشماری از جمله برگزاری دوره های تخصصی، نشست های علمی، پژوهش های راهبردی، اجرایی سازی و هدایت رساله های دانشجویی در دایره ی موضوعات همسو با ماهیت بهسازی و بازآفرینی و همچنین حمایت قطب از اقدامات نهادینه و برجسته توسط اشخاص حقیقی و حقوقی برون قطبی بوده است.
در تاریخ ۲۱ تیر ماه ۱۴۰۱، در سلسله جلسات ادواری اعضای هیئت مدیره، پیشنهادی ماندگار در زمینه بسط اقدامات، ماندگار نمودن تجربیات محققین معاصر و تحقق اهداف قطب در قالب تهیه دو کتاب با موضوعات بازآفرینی و دیگری بهسازی مطرح شد. در همین راستا پیشنهاد تعامل گرایانه ای در زمینه ی چینش موضوعات و گزینش نویسندگان تهیه شد و پس از پایش و امکان سنجی های مستمر، سرانجام تلاش های صورت پذیرفته در چارچوب کتاب حاضر با عنوان “بازآفرینی شهری؛ رویکردها و تجربه ها”، به ثمر نشست. این کتاب، مشتمل بر ۷ بخش اصلی به عنوان شاکله ی کتاب و دو میان بخش مشتمل بر سرآغاز و خاتمه است که به همت دوازده نفر از استادان و صاحب نظران ارجمند به رشته تحریر در آمده است که از همه نویسندگان ارجمند سپاسگزاری می نماییم. همچنین تصمیم سازی نهایی و اقدامات اولیه در زمینه نگارش کتاب مشترک دوم با محوریت بهسازی نیز آغاز گردیده است.
در اینجا لازم می دانیم از همکاری و پشتیبانی مدیریت و کارشناسان محترم معاونت پژوهشی دانشگاه کردستان و اعضای شورای نشر، در فرآیند تصویب این کتاب و اخذ مجوزهای لازم جهت انتشار قدردانی نماییم. در پایان، ضمن پذیرش مسئولیت لغزش های احتمالی، از صاحبنظران مرتبط با حوزه شهر و شهرسازی تقاضا می شود تا با یادآوری کاستی های موجود و همچنین ارائه پیشنهادات روزآمد، در اصلاح و غنی نمودن متن و همچنین بروزرسانی فصول کتاب در چاپ های آتی، قطب علمی بهسازی و بازآفرینی شهری را یاری نمایند.
[قطب علمی بازآفرینی و بهسازی شهری، پائیز ۱۴۰۳]
♦ گفتار آغازین:
حکایت بازاندیشی در نظام تغییرات شهری و تحولات خواسته و ناخواسته ی شهر دوره معاصر، روایتی پیچیده و چند وجهی و در عین حال متأثر از زمینه و گرایشات متنوع و متعددی است که صبغه ی تاریخی آن را می توان در دگرگونی اندیشه های نظری و فلسفی نیم قرن اخیر جامعه بشری جستجو کرد. شهرها هرچند با روندی خطی و و نسبتاً ساده پا به قرن بیستم میلادی گذاشتند، لیکن به تدریج با دگرگونی در معرفت و سیاست شهری و ماهیت تحول خواه شهر پسامدرن، رنگ و بوی متکثری به خود گرفتند. جلوه ی پرچالش این تحول را می توان در نیم رخ مفهوم بازآفرینی شهری مشاهده کرد. موضوعی که هم از عناصر تشکیل دهنده و هم از نیروهای پیش برنده، تأثیرات شگرفی به خود گرفته است. در قلمرو عناصر تشکیل دهنده، به دلیل اینکه بازآفرینی شهری، به بیانی روشن و ساده، مطالبه گری خواسته های شهرسازانه در بسترهای نهادی دوره خود است و جلوه ای از ابزارها، ظرفیت ها و مناسبات مدیریتی و برنامه ریزانه در مکان های پرمسأله شهری تلقی می شود. مشخص تر می توان روند شکل گرفته و دوره های تغییر آن را بیان کرد. الگوی ساده ابتدایی این مطالبه گری در شکل اتفاقات گسیخته و ساده انگارانه دنبال شد و بروز عینی پیدا کرد، به گونه ای که به دور از هرگونه تغییرات دگرگون خواه، شیوه ای مکانیکی و ایستا را در آن می توان مشاهده کرد. هر چند این روال درخواستی سریع الوصول و با منطق اجرا سازگارتر بود، لیکن نتوانست مطالبات عمیق و پایداری در الگوی شکلی و محتوایی مناطق و محله های هدف ایجاد کند و در بهترین حالت به نوعی اقدام آرام سازی و اصلاح عمومی کم سطح و محدود خلاصه شد که طنین صدای گسترده ای را در فضاهای متناظر خود نداشت. این الگوی پایه و نخستین، به دلیل ناتوانی در بازتولید مفهومی خود از یک طرف و ناانطباقی در بیان لایه های پیچیده و چندوجهی زمینه از طرف دیگر، قلمرو قابل دفاعی را در اندیشه نظری پیدا نکرد و هرچند عمومیت نسبی پیدا کرد، لیکن به واسطه تعارضات بوجود آورنده و یا حداقل ناکارآمدی در مدیریت تعارضات، از دستور کار مدیران و سیاست گذاران شهری خارج شد.
به موازات این اتفاق، نیروهای پیش برنده نیز ضربه های تغییردهنده ای به درک نظری مفهوم بازآفرینی شهری وارد ساختند و باعث بروز گفتمان های نوظهور و حتی نامتعارفی در قلمروی دانش بازآفرینی شهری شدند. تأثیر این گفتمان ها نه تنها در درک نوین از ماهیت بازآفرینی شهری هویدا و نمایان شد، بلکه در کاربست واژگان پرتکرار، پرطنین و پرطمطراق این قلمرو نیز تجلی نوینی پیدا کرد. پروژه های متنوع نظیر بازتوسعه ی زمین های نیازمند مداخله، مقوله ی حفاظت های محدوده های میراثی و یا ابتکارات و مداخلات معطوف به مسکن اجتماعی، نمونه هایی از این نیاز مدیریتی و برنامه ریزانه تلقی می شود که در قالب تحولات نوخواهانه می توان آن را مشاهده کرد و موج جدیدی از مفاهیم مقبول و مطلوب همگانی نظیر مداخله و حضور اجتماع محورانه، چارچوب های سیاست گذارانه مبتنی بر تدوین خط و مشی و ساز و کارهای جذب و تأمین منابع مالی را در اندیشه و مفهوم بازآفرینی شهری امکان پذیر ساخت. شاهد مثال این تغییرات، به ویژه در بستر تغییرات جدید را می توان در جذب و افزایش نرخ های رشد جمعیتی، شاخص های بهبود اقتصادی و رفاه عمومی ساکنین، و یا به شکل واضح تری عموماً در الگوی تغییرات کاربری زمین که به نحو بارزی بر فرآیند و نتایج بازآفرینی شهری مستتر و مشهود است، مشاهده نمود.
به موازات این تغییرات، نگرانی ها و دغدغه هایی نیز در مسیر اجرا و پیاده سازی سیاست های بازآفرینی شهری نیز، بسته به زمینه های اجتماعی- مکانی آن، بروز پیدا می کند. مقولاتی همچون اعیانی سازی، خطر جابجایی گروه های اجتماعی، ملاحظات معطوف به پایداری، و حتی نگرانی های ناشی از تعادل بین جنبه های اجتماعی با تحولات ناشی از توسعه اقتصادی مورد انتظار می توانند حداقل چالش هایی باشند که در مسیر ایجاد تغییرات ناشی از بازآفرینی شهری ممکن است بروز پیدا کرده و اهداف و نتایج مورد انتظار را با توقف و یا وقفه روبرو سازند. انطباق یک شیوه و سبک، بروز یکسان اثرات و شرایط برای تمامی زمینه ها و الگوهای حاکم بر رویکرد بازآفرینی شهری، تقریباً ناممکن است. دلایل این انطباق را هم می توان به سادگی ناشی از حداقل سه موضوع قابل تعمیم دانست:
۱. ماهیت و گونه شناسی های متفاوت بازآفرینی شهری: که طیف گسترده ای از مضامین و شیوه های مختلف را شامل می شود؛
۲. فرآیند تغییرات مداوم و پایدار تأثیرگذار بر شیوه های عمل و به ویژه تغییرات ناشی از زمان و نیازها: که در قالب مدل های متفاوت اقدام، نظیر نحوه و میزان مشارکت جامعه هدف، چارچوب های ناظر و هدایت کننده سیاست گذاری و ساز و کارهای تأمین منابع مالی خود را بروز می دهد؛
۳. و نهایتاً چالش های تغییردهنده در فرآیند پیاده سازی: که در حوزه هایی همچون اعیانی سازی، جابجایی های جمعیتی و محلی، ناپایداری های مکانی، اجتماعی و همچنین بر هم خوردن تعادل بین بخش های اقتصادی با اجتماعی ممکن است بروز پیدا نماید.
برای بیان واضح تر از ماهیت و شیوه های کاربست بازآفرینی شهری، بایسته تر است که دسته بندی های ملموس تر و متنوع تری را در نظر گرفت تا طیف گسترده اقدامات منتج به آن را بتوان پوشش داد. در شیوه های رایج جهانی عموماً بازتوسعه ی اراضی قهوه ای و رهاشده، بهسازی کناره ی آب و لبه های ساحلی، توسعه ی ناشی از حمل و نقل همگانی، و یا توسعه های ترکیبی و مختلط، را در دسته اقدامات بازآفرینی شهری قرار می دهند. هر چند که بی تردید می توان بین ماهیت و فرآیند اجرای هر کدام تفاوت های بارزی را مشاهده کرد. دسته بندی های متداول تری هم عموماً برای تفکیک قلمرو و دامنه مداخلات معطوف به بازآفرینی شهری، عنوان می کنند که هر چند مقبولیت مطلق و همه شمولی را ندارد، ولی تا حدود زیادی دامنه ی تنوع ماهیتی و فرآیندی آن را نمایش می دهد. این گونه شناسی شامل موارد زیر می شود:
۱. بازآفرینی فرهنگ مبنا: که بر دارایی های فرهنگی مشهود و نامشهود در شناخت و تغییر شرایط حاکم تمرکز دارد. مواردی همچون جنبه های فراگیر هنری در طیف گسترده ی خود، میراث فرهنگی و تاریخی و صنایع خلاق از جمله پیشران های مرسوم در حوزه ی بازآفرینی فرهنگ مبنا قلمداد می شوند که جدای از ایجاد و یا تقویت سرزندگی فرهنگی جامعه ی هدف، به جذب گردشگر و ایجاد محرک های اقتصادی ناشی از آن تأکید دارد.
۲. بازآفرینی اجتماع مبنا: که اولویت و تمرکز شیوه های شناسایی و تغییرات پیشنهادی خود را بر مشارکت و مقتدرسازی اجتماع محلی در فرآیند بازآفرینی شهری قرار می دهد. هدف این رویکرد تمرکز بر نیازهای اجتماع، تشویق یکپارچگی و شمول اجتماعی و بهره گیری حداکثری جامعه ی محلی از منافع ناشی از بازآفرینی شهری قرار دارد.
۳. بازآفرینی کارآفرین مبنا: که برخی مواقع بازآفرینی مبتنی بر رهبری کارآفرینانه نیز خوانده می شود. مشخصاً بر ارتقاء و بهبود کارآفرینی یا بهبود کسب و کارها به عنوان موتور محرک تغییرات مورد انتظار در نواحی شهری هدف برنامه توسعه تأکید دارد. این رویکرد بر جذب سرمایه گذاری، ایجاد اشتغال وابسته و در مجموع تحریک فعالیت های اقتصادی تمرکز داشته و تلاش دارد پیشانی برنامه های بازآفرینی را بر این حوزه استوار نماید.
۴. بازآفرینی محیط مبنا: این رویکرد در تفاوتی معنادار با سایر رویکردهای پیش گفته شده، بر ملاحظات پایداری و محیط زیست در فرآیند بازآفرینی شهری تأکید دارد. بهبود و ارتقاء کیفیت محیط مصنوع و طبیعی، و تشویق ایجاد و توسعه زیرساخت های سبز و دوستدار محیط زیست و توجه به چالش های ناشی از تغییرات اقلیمی، از مهم ترین جنبه های مورد توجه این رویکرد بشمار می رود.
۵. بازآفرینی مختلط یا ترکیبی: این رویکرد بر یکپارچگی و انسجام کارکردها و فعالیت های متنوع در ناحیه ی هدف بازآفرینی توجه مؤکد دارد. هدف این رویکرد ایجاد محلات سرزنده و متنوع به واسطه ی وجود مؤلفه ها و عناصر ترکیبی مسکونی، تجاری و فرهنگی است.
هر چند این گونه شناسی تمامی رویکردهای مرسوم را در بر نمی گیرد و قاعده ی یکسانی هم در این خصوص وجود ندارد و حتی به نوعی در موارد متعددی ترکیبی از این رویکردها به صورت توأمان و یکپارچه مورد توجه قرار می گیرد، ولی می توان این پنجگانه بازآفرینی را از جمله مرسوم ترین رویکردهای قابل بحث و کاربست در حوزه ی مداخلات نواحی هدف بازآفرینی دانست که در ادبیات جاری کشور ما نیز مورد توجه و استفاده قرار گرفته و کاملاً استفاده از هر کدام بسته به اهداف، زمینه و حتی اولویت ها و علایق ذی نفعان وابسته است.
در ایران نیز خوشبختانه می توان رد اثری واضح و متمایز را در اندیشه بازآفرینی شهری در یک دهه ی گذشته مشاهده کرد، که نه تنها در تفکر و اندیشه ی فکری پشتیبان، بلکه در قوانین و مقررات و نهادهای مجری و تأثیرگذار و حتی در تنوع نمونه های اجرایی مشاهده کرد. امری که به نوعی تلاشی حاکمیتی برای ایجاد یک تغییر، هم می تواند قلمداد شود. تولید ده ها طرح بازآفرینی شهری در حوزه ی اجرایی کشور و به موازات آن در نهادهای دانشگاهی و اندیشکده های نظری، نمونه ای بارز از این عزم و تحول ملی است. بی تردید نمی توان دوره ی معاصر را با دوره های پیش از آن مقایسه کرد. سطحی متمایز از خواستن و بسترسازی فکری- اجرایی قابل مشاهده و رصد است که خوشبختانه آزمایشگاه بزرگی برای بررسی و مقایسه ی نتایج و رسیدن به یک چارچوب زمینه گرای ملی فراهم آورده است. تشکیل قطب بازآفرینی شهری در یک مرکز دانشگاهی، حلقه ای متمایز از این زنجیره اتفاق بشمار می رود که می تواند ظرفیت جدید و رو به رشدی را نه تنها برای اکنون، بلکه برای فردایی بزرگ تر رقم بزند.
کتاب حاضر با عنوان بازآفرینی شهری: رویکردها و تجربه ها، نمونه ای از شروع تفکر اندیشه سازی این اقدام ملی در بستر یک قطب دانشگاهی فعال و مسأله مند با عنوان قطب علمی بازآفرینی و بهسازی شهری است که می تواند هسته اولیه ی شروع شکل گیری هدفمند تشریح حساسیت های تفکر و یا کمک به تقویت اندیشه ای آن را تسریع کند. محتوای تولیدشده، در قالب هفت فصل اصلی، دو مسیر متفاوت در حوزه ی دانش نظری معطوف به مفهوم بازآفرینی شهری و حوزه ی اقدام اجرایی ناظر بر پیاده سازی الگوهای اجرایی را مد نظر قرار داده است که می تواند برای مخاطب علاقمند، زمینه ی جذابی را فراهم سازد.
فصل نخست با عنوان بازآفرینی شهری در زمانه تردیدهای بزرگ: بازنگاهی به ریشه ها و زمینه های بازآفرینی در التهاب و ابهام گذار به آینده ی شهرها با قلم سهند لطفی، دانشیار دانشگاه شیراز، بر پایه ی درک عمیقی از مفاهیم در حال گذار در حوزه ی بازآفرینی شهری، به دنبال انگاره سازی ذهنی و ارائه راهکارهای عملی در شهرهای امروزی است. نکته متمایز این فصل تمرکز بر اندیشه ی تاریخی ایرانی- اسلامی در تفکر بازآفرینی است که چشم انداز متمایزی را در بستر تاریخی بوم آورد خود بیان می کند. تأکید بر دوره ی معاصر که ظرفیت ساز تحولات مفهومی اندیشه ی بازآفرینی شهری در نظام حکمروایی موجود کشور است، خواننده را با نظم نوین فکری چند دهه ی اخیر آشنا می سازد. در فراز دیگری از این فصل موضوع چشم انداز دگرگونی های فراگیر و تردیدهای بازآفرینی در زمینه ی چالش های جهانی و دوره ی پسامدرن و همه شمولی زیست کره ی جهانی بیان می شود و نویسنده به دور باطل حاکم بر بازآفرینی در قلمرو لیبرالیسم اقتصادی وارد می شود که بخشی از خیزش های دوران تجدد نسل شهری معاصر را در درون این گرایش تفسیر می کند. به بیان نویسنده این فصل برآورده نشدن اهداف پایداری، محدودیت در تولید، توزیع و انتقال حامل های انرژی و افزایش کم سابقه و رسمیت یافته قیمت ها، همزمان با اثر تغییرات آب و هوایی بر کیفیت و آسایش حرارتی زندگی فردی و جمعی، رؤیای جایگزینی انرژی های پاک، و اثربخشی طراحی های غیرفعال را کمرنگ می نماید و در پایان چنین نتیجه می گیرد که بازآفرینی شهری بر سر دوراهی تکامل و افول قرار دارد.
فصل دوم کتاب با قلم علی کیافر معمار و شهرساز و استاد دانشگاه با عنوان بازآفرینی مناطق شهری: نگرشی به تجربه های جهانی با رویکرد های محلی، به دنبال ارائه ی تعاریف مرتبط با با بهسازی شهری پرداخته و تجربه های جهانی را به نمایش می گذارد. ارائه تعاریف مختلف از واژگان مصطلح در حوزه ی نوسازی و بهسازی و بازآفرینی شهری بر پایه منابع جهانی، می تواند چارچوبی مشترک را برای درک ماهیت متنوع مفاهیم و اقدامات، علیرغم تنوع در زمینه ها وسیاست ها ارائه نماید. ارائه تجارب مرکز شهر لس آنجلس در آمریکا، در قالب پروژه های فرهنگی، مسکونی و مدنی و تجربه ی شهر بیلبائو در شمال اسپانیا، که مطلوب ترین راه را برای خروج یک شهر از بافت صنعتی قدیمی به فضاهای مناسب برای زیست معاصر در قالب ایجاد مراکز متنوع فرهنگی و تفریحی و گردشگری را بیان می کند. در ادامه با بیان تجربه مارینا بی سنگاپور و پلیسیس– روبینسون پاریس و کاناری ورف لندن و محله تایتانیک ایرلند و نمونه های متنوع دیگر به مفهوم پایداری در مضمون بازآفرینی پرداخته و در نگاهی به شرایط ایران رویکردها و راهکارهای عملی مشخصی را برای مخاطب ارائه می کند.
فصل سوم کتاب نوشته محمد سعید ایزدی، با عنوان بازآفرینی شهری و تجربه های ایران، ساختاری مؤثر و کارآمد از تجربه های ایران در دوره ی معاصر را به مخاطب ارائه می کند. اساس تدوین این فصل بر مبنای رخداد های اخیر کشور و سیاست های اتخاذ شده در مجموعه مدیریتی وزارت راه و شهرسازی و پنج سند مرجع در طول سال های ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۶ برای تدوین رویکرد نوین و سیاست جدید و تشریح ابعاد اجرایی آن قرار دارد که پس از طی مراحل بررسی و تصویب، به دستگاه های مربوطه رسیده است. بر این اساس سیاست بازآفرینی شهری تبیین و سایر ملزومات اجرایی آن پیش بینی، تهیه و در دستور کار قرار گرفته است که با توجه به نقش دولت و شهرداری ها در سند ملی بازآفرینی شهری به عنوان حمایت کننده، تسهیلگر و ناظر بر اجرای کیفی این سیاست بوده است. این فصل با مبنا قراردادن فرآیند تکوین و تکامل سیاست بازآفرینی شهری در اروپا و آمریکای شمالی و در ادامه سیاست های بهسازی و نوسازی شهری در ایران در نیم قرن اخیر، به تفکیک دهه های مختلف، در نهایت مجموعه ای از سیاست ها و راهکارها و اهداف و راهبردهای معطوف به سیاست بازآفرینی شهری را ارائه می دهد. نکته بارز این فصل تمرکز آن بر تجارب عینی ملی و به ویژه تجربه برنامه های بازآفرینی شهری محله مبناست که طیف گسترده ای از مداخلات نرم تا سخت را بر پایه اقدامات سه گانه نرم افزاری نهادسازی– ابزارسازی و ظرفیت سازی مطرح می سازد و می تواند خط فکری مناسبی را برای مخاطب علاقمند فراهم سازد.
فصل چهارم با عنوان بازآفرینی شهری و بازتولید منسجم فضاها در مراکز شهری به قلم هادی پندار و کسری کتاب اللهی تأکیدی مجدد بر ارزش های عملکردی و زیستی مراکز شهری و الگوهای مداخله در آن است که در چارچوب استراتژی های فرهنگی و رویدادی بازآفرینی شهری نمونه های موفق از تجربه های کشور ایتالیا، با تمرکز بر تجربه شهر میلان و در ادامه نیز تجارب کشور ایران را ارائه می دهد. در دو نمونه بررسی شده داخلی معطوف به مراکز شهرهای قائم شهر، ساری و بابلسر، تغییرات رخداده در قالب مفهوم بازآفرینی شهری، گویای بروز چالش هایی است که در قالب تراکم بالا و مغایرت ها و سازگاری های معطوف به فرم و فعالیت و معنا نمود پیدا کرده است و در برخی مناطق به پدیده کالایی شدن فضا و خروج بناهای تجاری از مرکز شهر منجر شده است. آموزه های مواجهه با امر توسعه مبتنی بر بازآفرینی در مراکز شهری میلان در قامت یک رویکرد انسجام بخش، می تواند نگاه ارزنده ای را در اختیار تصمیم سازان امر بازآفرینی و تجدید نظر در ارتباط با مراکز شهرها قرار دهد.
فصل پنجم با محوریت موضوع بازآفرینی شهری و جستار تفاوت جنسیتی به قلم کیومرث ایراندوست و آرینا نصری، تلاشی ژرف و مؤثر در موضوع پنهان و کم نگاشته شده جنسیتی است. طرح پرسمان جنسیتی در فضای برنامه ریزی شهری و الگوهای بازآفرینی شهری و به ویژه عینیت بخشی به آن در قالب مؤلفه ها و شاخص های قابل فهم، کاری متمایز را ارائه می دهد. در گفتمان این محققین جنسیت و عدم توجه به آن در فضاهای شهری و همچنین در فرآیندهای بازآفرینی شهری، نیاز و خواسته ای نادیده گرفته شده است که می باید به نوعی در مداخلات نقش های جنسیتی و جنسیت به طور قابل توجهی بر ماهیت و تمرکز بازآفرینی جامعه تأثیرگذار است. گرچه مسأله جنسیت در بازآفرینی بیشتر نادیده گرفته می شود، اما در نگاهی متفاوت جنسیت در قلب بازآفرینی شهری قرار دارد و در طیف وسیعی از خدمات- مسکن، حمل و نقل، آموزش، بهداشت و جرم و جنایت خود را نشان می دهد. نکته مهم در این فصل توجه به نقش زنان در این فرآیند است که در قالب سه رویکرد توسعه مبنا یعنی: برابری، فقرزدایی و کارآمدی؛ و توانمندسازی خود را نشان می دهد. توجه و تشریح سیاست های جنسیت گرا در تجارب نوسازی اروپا و به ویژه بریتانیا، تجربه جنوب شرق آسیا و برنامه های اسکان بشر سازمان ملل متحد، نکات کلیدی نظیر شمولیت جنسیتی و الگوهای مشارکت نوینی را بیان می کند که می تواند به جلوگیری و کاهش طرد جنسیتی در بازآفرینی شهری کمک کند. در نهایت این فصل مجموعه ای از سیاست ها و برنامه های افزایش شمولیت در بازآفرینی شهری را به مخاطب ارائه می دهد که می تواند چارچوبی برای بهبود امر بازافرینی در قالبی برابر و منصفانه و مؤثر و پایدار تلقی گردد.
فصل ششم به قلم مرتضی میرغلامی با عنوان رویکرد بازآفرینی فرهنگ مبنا و گردشگری خلاق و بازخوانی یک تجربه اجرایی در شهر تبریز، با مروری انتقادی به رویکردهای پیشین، چرخش مفهومی آن به سمت ارزش های عمومی و فراگیر اجتماعی نظیر هنرهای زیبا و صنایع فرهنگی (نظیر موسیقی، نمایش و رویدادهای خلاقانه جمعی)، را نشان می دهد. به بیان این محقق محیط شهری موفق محیطی است که باعث پرورش و جذب استعداد ها شده؛ مولد تحقیق و پژوهش بوده و بتواند بخش های نوینی را به ابعاد اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی مدیریتی شهرها بیفزاید و فرصت های جدیدی را در مقیاس ملی و فراملی برای شهرها فراهم کند. خلاقیت در شهر باعث کاهش چالش های مدیریتی و کالبدی و محقق شدن مؤلفه های اصلی حکمروایی خوب شهری مبتنی بر مشارکت و کارآیی می گردد و در این راستا یکی از تکنیک های معاصر برای تحقق بازآفرینی پایدار شهری نیز تأکید بر طیفی از این فعالیت هاست که از طریق تلفیق ابعاد مختلف فرهنگی و اقتصادی در گونه ی از نظم منطقی انسانی که خلاقیت نام دارد، شکل می گیرند. نهادینه شدن رویداد های خلاق، تأثیر مثبتی در ثبت رویکرد بازآفرینی شهری دارند که به عنوان مهم ترین عامل برای حفظ میراث فرهنگی، بازآفرینی خلاق ساختار کالبدی در توسعه بافت مطرح می شوند. در بازآفرینی خلاق، دو عامل فعالیت ها و پروژه های توسعه خلاق سازگار با بافت تاریخی و مرمت در کنار حفاظت از میراث شهری توأمان مورد توجه قرار گرفته است. هدف اجرای اقدامات کالبدی فعالیت های بازآفرینی، تعیین مقیاس فضایی- کالبدی بازتعریف زمینه خلاقیت در بافت های فرهنگی- تاریخی می باشد. خلاقیت به عنوان مجموعه ای از طبقه خلاق، نوآوری های خلاق، اقتصادهای خلاق، سرزندگی و تنوع فضاهای شهری، فرهنگ و هنرهای شهری، باورها، دانش¬ها و غیره است که شهر برای ادامه حیات خود به این زیرساخت¬ها متکی است که بستر کالبدی- فضایی بازآفرینی خلاق محسوب می شوند. در بیان تجربه شهر تبریز محله پاساژ نیز، روایتی از مرمت ساختمان های مؤثر بر ایجاد پیشران های محرک بازآفرینی ارائه می شود که با حمایت نهاد مدیریت شهری در نهایت بستری برای تقویت فعالیت های خلاقانه با افزایش مشارکت اجتماع محلی را فراهم ساخته است.
فصل هفتم با عنوان بازآفرینی فرهنگی/ گردشگری مبنا؛ مروری بر بازآفرینی رودکناره های شهری، با قلم کیومرث حبیبی و زیبا جبرییلی، با طرح مفهوم بازآفرینی مبتنی بر ارزش های رود کناره های شهری که مفصلی بین ارزش های کالبدی و محیطی شهری در شکل گیری استخوان بندی و سازمان فضایی شهری محسوب می شوند، به قلمرو مفهومی پایداری اجتماعی ورود می کند و ارزش های فرهنگی را جولانگه این تغییرات متناظر و متناسب می داند. ضرورت موضوع از جایی شروع می شود که در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان که معمولاً در اطراف یک رودخانه به وجود آمده اند، حریم و بستر رودخانه، ظرفیت و شرایطی را فراهم می کند که منظر شهری مناسب و مطلوبی را برای شهروندان نیز فراهم آورد. در کشور ایران نیز متناسب با شرایط محیطی، بسیاری از آب کناره ها بدون توجه به ارزش های محیطی خود به عنوان یک معضل شناخته شده اند و چالش های زیست محیطی و اجتماعی متعددی را در روند توسعه شهری به بار آورده اند. زمانیکه رودخانه ها از داخل شهر می گذرند، در ارتباط مستقیم با بافت شهری هستند، اما مدیریت ضعیف باعث می شود طیفی از ساخت و سازهای بی برنامه و پراکنده در این مناطق شکل گیرد و در کنار آن تخریب بسیاری از آثار طبیعی را نیز شاهد باشیم و متأسفانه فضایی که در ارتباط با آب باشد، برای مردم قابل دسترس نیست. لذا در نگاهی متفاوت و توسعه گرا حضور این عوامل می تواند منجر به خلق فضاهای جدید و طراحی الگوهای جدید معماری شهری فاخری گردد و در این مسیر باززنده سازی و ساماندهی رودخانه منجر به ایجاد یک فضای شهری مناسب و سرزنده شود که رودخانه را به عنصری مهم در فرآیند بازآفرینی شهری و هسته ای برای ایجاد تحولات ارزش آفرین تبدیل کند. توجه به مؤلفه پایداری اجتماعی در این تحول فضایی رمز بقا و ماندگاری این عرصه تحول یافته تلقی می شود. تأکید نویسندگان بر درک ماهیت مکانی و روندهای جاری در بستر تحولات نهادی و سیاست گذاری های شهری در نهایت به اصول و معیارهایی ختم می شود که می تواند ارزش این کرانه ها را در ایجاد تغییرات شهری افزایش دهد. ارائه تجاربی جهانی از الگوهای بازآفرینی مبتنی بر محورهای آبی و رودخانه ای شهری به نوعی نشان دهنده چالش های جدی سیاست گذاری و تعارضات اجتماعی قابل تصور در این مسیر است که کشورهای مورد مطالعه از شیوه های منطبق بر قوانین و ضوابط شهری خود برای رفع آن استفاده کرده اند. بیان چند تجربه داخلی در شهرهای بزرگ و متوسط ایران نیز حکایت از تغییر دیدگاه مدیران شهری در کاربست این سیاست در نظام نوین توسعه شهری کشور دارد. این فصل در نهایت چارچوبی برای اقدامات متناظر بر پایه محوریت رودخانه های درون شهری و فعال سازی لبه های آن در تقویت نظام کنش اجتماعی شهری را ارائه می دهد.
فصل پایانی این کتاب از علی مدرس استاد دانشکده مطالعات شهری دانشگاه واشنگتن، به نوعی به جمع بندی مطالعات پیشین و درک جهانی از یک مفهوم تحول یافته می پردازد و با ارائه روایتی مستدل از ماهیت این تحول، به نقش نظام برنامه ریزی و سیاست گذاری شهری اشاره می کند. امید است این کتاب جدای از طرح مباحث عمومی ناظر بر بازآفرینی شهری، زمینه نقد و ارزیابی جامعه دانشگاهی و حرفه ای را نیز فراهم آورد، تا بستر نهادینه سازی این اندیشه در جامعه ایرانی مهیاتر گردد.
♦ فهرسـت مطالـب کتـاب:
– گفتار آغازین
– فصل اول: بازآفرینی شهری در زمانه ی تردیدهای بزرگ: بازنگاهی به ریشه ها و زمینه های بازآفرینی در التهاب و ابهام گذار به آینده ی شهرها
– فصل دوم: بازآفرینی مناطق شهری: نگرشی به تجربه های جهانی با رویکردهای محلی
– فصل سوم: بازآفرینی شهری و تجربه های ایران
– فصل چهارم: بازآفرینی شهری و بازتولید منسجم فضاها در مراکز شهری
– فصل پنجم: بازآفرینی شهری و جستار تفاوت جنسیتی
– فصل ششم: رویکرد بازآفرینی فرهنگ مبنا و گردشگری خلاق و بازخوانی یک تجربه (پروژه ی محرک توسعه تجارتخانه ی نصیرزاده در محله پاساژ تبریز)
– فصل هفتم: بازآفرینی فرهنگی/ گردشگری مبنا؛ مروری بر بازآفرینی رود کناره های شهری
– گفتار پایانی: سفر کلمات
دریافت تصویر جلد
منبع خبر: www.MemarNews.com
مطالب معمارنیوز را در کانال تلگرام معمارنیوز دنبال نمایید.
هرگونه استفاده از مطالب اختصاصی این سایت بدون کسب اجازه کتبی پیگرد قانونی دارد.
Follow Memarnews
share Memarnews content