همشهری آنلاین؛ حوادث : اعضای این باند از حدود یک سال قبل سرقتهایشان را آغاز کردند. آنها سوار بر دو دستگاه موتور سیکلت در خیابانها پرسه میزدند و با شناسایی طعمههایشان، چاقویی زیر گلوی او گذاشته و موبایلش را سرقت میکردند. در آخرین سرقت اما آنها قصد زورگیری از یک جوان رزمیکار را داشتند که وی به جدال با آنها پرداخت و همین باعث شد کارت شناسایی یکی از دزدان از جیبش روی زمین بیفتد. دزدان گرچه با سرقت موبایل طعمهشان موفق به فرار شدند اما کارت جامانده سردسته باند باعث دستگیریشان شد. وی که امید نام دارد، جوانی ۲۲ساله است و به رغم سن کمی که دارد، چندین بار به جرم سرقت دستگیری و زندانی شده است. گفتوگو با او را بخوانید.
چطور با این سن کم این همه سابقهدار داری؟
اگر بگویم فقط به خاطر اعتیاد به هیجان سرقت میکردم، باور میکنید؟ من یک موتورسوار حرفهای هستم و جنون سرعت دارم. آنقدر دست فرمانم خوب بود که به دیوار مرگ می رفتم و در مسابقات موتور سواری شرکت میکردم. همه عشقم این بود که درس و مدرسه را رها کنم و بروم با موتور در خیابانها بگردم. یکبار که رفته بودم مسابقه بدهم، فرد خلافکاری مرا دید و به سراغم آمد. گفت حیف است که این دست فرمان را داری و از آن استفاده نکنی. گفت بیا برای من کار کن و پول خوبی بگیرد. پس از آن بود که وارد دنیای سارقان شدم.
چند ساله بودی که برای نخستین بار رفتی، سرقت؟
۱۶ سال بیشتر نداشتم اما راست میگویند که خاک زندان دامنگیر است. پس از آن حتی زندان هم نتوانست من را آدم کند! این اواخر هم باند خودم را راه انداخته بودم که باز هم دستگیر شدم. البته خیلی حواسمان جمع بود که دستگیر نشویم. صورت هایمان را می پوشاندیم و پلاک موتور را مخدوش می کردیم. از سوی دیگر دو هفته می رفتیم سرقت و سه هفته کار را تعطیل می کردیم. اما باز هم دستگیر شدیم.
روزهایی که سرقت نمیرفتید، چه میکردید؟ به خودمان استراحت می دادیم، عشق و حال می کردیم. از رفتن به رستوران گرفته تا سفر و خوشگذرانی های دیگر.
با چه شگردی سرقت می کردید؟
سوار بر دو دستگاه موتور می شدیم. موتور سیکلت دوم، اولی را اسکورت می کرد. سپس با چاقو و قمه به سمت طعمه خود می رفتیم. چاقو را زیر گلوی طرف قرار می دادیم و با تهدید، گوشی موبایلش را به سرقت می بردیم. در همه سرقت ها، چاقو همراهمان بود برای زورگیری اما در آخرین سرقت، همه ما فراموش کردیم چاقو ببریم. ناچار شدیم با طعمه خود درگیر شویم که خب من متوجه نشدم چه زمانی، کارتم از جیبم افتاده است. راستی با پول سرقتی، ورزش تنیس هم انجام میدادم و دلم می خواهد یک تنیسور حرفه ای و مشهور شوم.