
سرویس تاریخ «انتخاب»: کتاب «من اطلاعاتی بودم» در دو جلد توسط رضا اکبری آهنگر و راضیه ولدبیگی توسط نشر شهید کاظمی منتشر شده است. این کتاب شرح خاطرات علی مهدوی، کارمند بازنشسته وزارت اطلاعات از سالهای اول انقلاب و پرونده انجمن حجتیه است. نشر شهید کاظمی به آدرس قم – خیابان معلم – مجتمع ناشران – طبقه اول واحد ۱۳۱ و به شماره تلفن ۶ الی ۰۲۵۳۷۸۴۰۸۴۴ ناشر این کتاب میباشد.
انجمن حجتیه در بسیاری از نقاط کشور فعالیت داشته و دارد. اما جهت نمونه به چند استان که خاطراتی از آنها به یاد دارم میپردازم.
استان سمنان
اوایل دهه هفتاد بود. انجمن استان سمنان هم داشت فعال میشد. سران استان را خواستیم و آوردیمشان اداره کل اطلاعات همانجا در سمنان نشستم با آنها صحبت کردم و گفتم: «آقا دیدگاه انجمن این است، شما قبولش دارید؟ » گفتند: نه؛ توضیح دادم: دیدگاهشان نسبت به امام این است، شما هم همینطور فکر میکنید؟ دوباره گفتند: «نه» داشتم از شکلگیری انجمنی مثل انجمن تهران پیشگیری میکردم وقتی برایشان از واقعیت انجمن و عقاید پنهانشان حرف زدم؛ گفتند ابداً ما چنین دیدگاهی نداریم برایم جالب بود اصلاً خبر نداشتند در انجمن مرکز چه خبر است، فکره کردند که که انجمن یک سیستم مبارزه با بهائیت است و اینها دارند در استان خودشان به آنها کمک میکنند.
و شیخ را برایشان توضیح دادم اگر سند میخواستند هم نشان میدادم گفتند:
نه آقا جان ما نیستیم ما از جماعتی که نسبت به امام اینجور موضعی دارند جدا هستیم.
نهایتاً گفتم: «خب حالا با این توضیحات و اسنادی که به شما نشان دادم فعلا انجمن تعطیل باشد؟ » گفتند چرا فعلا؟ برای همیشه تعطیل میکنیم، ما نمیخواهیم با اینها باشیم گفتم بارک الله به شما همان جلسه اول اعلام برائت کردند و به ما اعتماد کردند که سیستم اطلاعات از مرکز آمده و حرفهایی میزند که آنها خبر ندارند البته احتیاط میکردم و به دوستان سپردم هرچند وقت یکبار با این اعضا نشست دوستانه داشته باشند گفتم: آقا اینها لکه ننگ بهشون خورده خودشون خبر ندارن چه برچسبی دارن مثل این است که بدن کسی ویروس کرونا نشسته باشد خودش اصلاً خبر ندارد. البته در مورد این که فعالیت کنونی انجمن در استان سمنان چقدر باشد اطلاعی ندارم.
استان گیلان
در گیلان طرف در یکی از مراکز دولتی بود سوء استفادههای مالی و مباحث غیراخلاقی داشت از عناصر انجمن بود باور قلبی من این است و تکرار میکنم که کسانی که به امام و به آقا جسارت میکنند در اکثر آنها یا فساد اخلاقی دیدم یا فساد مالی این کیس هم یکی از آن موارد بود.
با او هم چندین جلسه گفتگو داشتیم هفتهای یکبار با همان پیکان پژویی گازش را بگیر برو رشت دوباره برگرد. دیدم کیس مناسبی ست که با او مذاکره کنم، یقهاش را چسبیدم و اطلاعاتی از او گرفتم یک خانمی هم در این جریان بود یک سر و سامانی به وضع کارهایش دادیم و راهیاش کردیم برود پیکارش هفتهای یکی دو جلسه میرفتم که بعد از مدتی همان یک جلسه را هم نرفتم و سپردم به دوستان و نهایتاً او هم آمد سرخط و با ما همکاری کرد.
source