به گزارش همشهری آنلاین؛ حسام رضایی: اظهارات اخیر نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی مبنی بر نابودکردن راکتورهای هستهای و تاسیسات غنیسازی ایران را میتوان از زوایای مختلف سنجید. نامبرده البته پیشتر نیز چنین مواضعی را به زبان آورده بود اما طرح آن، پس از سومین دور مذاکرات فیمابین ایران و آمریکا که عمدتا ناظر بر مسائل فنی بود و برخی ناظران، آن را سخت و همراه با برخی اختلافات ارزیابی کردند، معنادار به نظر میرسد.
اگر بخواهیم مواضع نتانیاهو را تحلیل کنیم، چند زاویه برایمان قابل گشودن خواهد بود. اولین زاویه معطوف به گزاره ابتدایی نوشتار است؛ یعنی طرح این مواضع پس از سومین دور مذاکرات غیر مستقیم، میان تهران و واشنگتن.
چنانچه روش تلآویو و واشنگتن در برخورد با مساله هستهای ایران را دچار ناسازی و ناسازگاری بدانیم، به نظر میرسد مواضع اخیر نتانیاهو، نوعی تقلای بیهوده برای مینگذاری در مسیر دیپلماسی باشد. آنطور که از ظاهر امر برمیآید، نتانیاهو از محتوای سومین دور مذاکرات چندان راضی نیست و درصدد است با رادیکالیسم، به مطلوب ذهنی که نابودی تام و تمام مساله هستهای ایران که ایضا مصادف با نابودی شیوه دیپلماتیک برای حل مساله خواهد بود، دست یابد.
در این صورت، استواری و حیات شیوه دیپلماسی از طریق دفع مگسهای مزاحم، صرفا به هَم و همت آمریکاییها بستگی خواهد داشت. اگر ترامپ، واقعا مخالف خواسته نتانیاهو مبنی بر لیبیزاسیون ایران است، باید در دورهای بعدی مذاکرات نشان بدهد که به هدف قبلی، یعنی بازداشتن ایران از دستیافتن به «صرفا» سلاح هسته ای، کماکان وفادار است و قصد بازیدادن ایران را ندارد.
اما مواضع نتانیاهو را میتوان جور دیگری نیز دید. چنانچه اهل فن، سیاست خارجی ایالات متحده و اسرائیل را به درستی «همپوشان در راهبردها» ارزیابی میکنند، میتوان مواضع اخیر نتانیاهو را در هماهنگی کامل با شخص ترامپ، فرض کرد.
با درک این پیش فرض، اصرار نتانیاهو بر سوقدادن ایران به سمت الگوی مرگبار لیبی، با وجود تکیه و تاکید چندباره ترامپ بر دستنیافتن ایران به «صرفا» سلاح هسته ای، چندان تناقضآمیز به نظر نمیرسد. به بیان دیگر، نتانیاهو در اینجا نقش برهمزننده گزینه دیپلماسی را ندارد، بلکه صرفا عنصر محکزننده اراده ایران برای حفظ خطوط قرمزش است تا در صورت ظهور اندک نشانگان سستی، خواستههای نامعمول بعدی، یکایک به صف شوند و ایران را تدریجا در کام فرو ببرد. شبیه شیوه شکار مار.
از آنجا که قانون حاکم بر نظام بینالملل، قانون جنگل است و چیزی که حکم میراند، زور است و بس، عقلانیت ایجاب میکند که پیشفرض دوم این نوشتار یعنی هماهنگی نتانیاهو با ترامپ برای عیارسنجی اراده ایران، مطمح نظر اولیای امور در کشورمان باشد و با بدبینی به مصاف خصم خناس یعنی ایالات متحده بروند. البته این بدبینی به معنی بیتوجهی به ظرفیتهای احتمالی مذاکرات جهت پیشبرد منافع ملی نیست.
آنچه میتوان با قطعیت گفت، این است که نیروهای مسلح ایران مثل همیشه تحت زعامت زعیم معظم، آماده، انگشت روی ماشه دارند و به مجرد اشتباه محاسباتی از سوی دشمن، پاسخ پشیمانکننده خواهند داد. اسرائیل و کارفرمایش، ایالات متحده هر دو نیک میدانند که ایران، لقمه راحتالهضم نیست.