همشهری آنلاین – فاطمه عسگری نیا: کار آماده سازی پشت بام ها با اب و جارو شروع می شد و با پهن کردن زیر انداز و چیدن پشتی های قدیمی به پایان می رسید. بوی نم آجرهای خیس خورده و برگ درختانی که از قد ساختماان بالا زده و برگهایشان مثل چتری روی گوشه کوچکی از پشت بام سایه می انداخت حال و هوای پشت بام را حسابی دلچسب می کرد مخصوصا وقتی بوی ذغال و تنباکوی گلپایگانی از قلیان حاج بابا در فضای پشت بام می پیچید تا یک عطر نوستالژیک فراموش نشدنی دز ذهنمان هک شود.
حاج علی یکی از قدیمی های محله جیحون است گرچه به خاطر زیر بار نرفتن کوبیدن خانه نقلی و کوچکش حسابی از قافله اپارتمان نشین های محله عقب مانده اما معتقد است تاروزی که زنده است باید حریم خصوصیش در همین چار دیواری زهوار در رفته و قدیمی حفظ شود. در حالیکه با دست ته ریش سفید تازه نیش زده اش را لمس می کند می گوید قدیم ها خانه ها چفت به چفت هم بود و پشت بام به پشت بام به هم راه داشت کسی شب ها در خانه نمی ماند مردم یا در حیاط خانه ها شب را سپری می کردند یا روی پشت بام ها خانه ها و خوابیدن روی پشت بام انتخاب اول و اخر آنها برای رهایی از شبهای گرم تابستان بود.
رختخوابها یکی دوساعت قبل از خوابیدن توسط خانمهای خانه از چادر شب بیرون می آمدند و پهن می شدند تا با نسیم شباتگاهی خنک شوند نکته ای که حاج علی آن را با آب و تاب خاص خودش تعریف می کند، خسرو خورشیدی هم در کتاب آن روزگار تهران آورده است او هم در این کتاب نوشته است : «در دهههای ۱۰ و ۲۰ شمسی خوابیدن در پشتبامها در تابستانها بسیار رایج بود، حتی اگر خانهای فضایی بزرگی هم داشت، در پشتبام فضایی بود که همه آسمان بالای سرت را در تملک تو مینهاد، در بیشتر خانههای قدیمی دور پشتبام را حفاظی احاطه میکرد. پس از غروب آفتاب، رختخوابها را روی فرشی که در مدن روز روی رختخوابها قرار داشت پهن میکردند، کمکم خنکای نسیم عصرگاهی بستر را خنک میکرد. به گونهای که شبهنگام وقتی تن به بستر میکشاندی خنکی آن حس لذتبخش غیرقابل وصف به تو میبخشید، در پگاه پیش از سر زدن آفتاب، آسمان رنگ آبی به خود میگرفت و آرام آرام به یاسی پررنگ یعنی آبی آسمان بدل میشد.»
شور زندگی در پشت بام خوابی
خوابیدن آن هم روی پشت بام و زیر اسمان شب گرچه برایاغلب مردم در همه شبهای گرم تابستانی تکراری بود اما همیشه جذابیت های خودش را داشت مخصوصا اگر میهمان خانه مادربزرگ بودی و لشکر پشت بام خوابها تعدادشان بیشتر می شد. آن وقت بود که بچه های قد و نیم قد تا نیمه شب به بازی و سرگرمی مشغول بودند و با این سرو صدا خواب را از چشم همسایه ها هم می دزدیدند. آن وقت بود که لنگه های دمپایی برای ساکت کردن بچه ها از جهات مختلف پشت بام همسایه هابرسرشان آوار می شد.
ستاره ها روی سینه مان بودند
شیرینی پشت بام خوابی در شبهای تابستان را مرتضی احمدی در نوشته هایش به شیرینی روایت کرده است او درا ین نوشته ها، هم به هوای پاک تهران در قدیم اشاره می کند هم به لذت پشت بام خوابی: «یه زمانی بود که ما تابستانها پشتبام میخوابیدیم. ستارهها انگار روی سینهمان بودند. اینقدر که هوا صاف و سالم و تمیز بود. ما اون وقت انتخاب میکردیم کدام ستاره مال کی باشد. کلکل میکردیم و دعوامان هم میشد هر شب. ولی مردم الان ستاره نمیبینند آخه. این آفتاب تهران که رنگ نداره؟ آنقدر کثافت جلو تابش خورشید را گرفته که نور نمیرسد به شهر. اگر شما بروید یه روستا نمیتوانید یه روز توی آفتاب بایستید. همه تن و بدنتان میسوزد ولی تهران از این خبرها نیست.»
لذت پشت بام خوابی
پشت بام خوابی و لذت شمردن ستاره های اسمان و گاهی زل زدن به اسمان برای دیدن ستاره های دنباله دار به امید براورده شدن ارزوهای بزرگ و کوچک همه و همه خاطره های شیرین فراموش نشدنی است که بچه های دهه ۴۰ تا ۷۰ در ذهنشان نقش بسته است. همه بچه هایی که برای پشت بام خوابی به عشق شمردن همین ستاره ها حاضر بودند با هم در بردن وسایل و پهن کردن رختخوابها مسابقه دهند.
تجربه پشت بام خوابی
درست است این روزها با رواج زندگی اپارتمان نشینی و مشاع بودن پشت بام ها دیگر کسی اجازه پشت بام خوابی و تکرار خاطره خوش کودکی را ندارد اما هنوز در محله های پایین شهر به خصوص محله های تاریخی که قانون دست بساز بفروشها را بسته و اجازه تراکم سازی را به انها نمی دهد هنوز مردمی هستند که شبها پشت بام خوابی را با خوابیدن زیر باد کولر عوض نمی کنند مردمی که این روزها در محله هایی مثل سنگلج و عودلاجان زندگی می کنند.
البته کسانی که عاشق پشت بام خوابی و پشت بام نشینی در محله های قدیمی تهران هستند حاضر یک شب را در یکی از هاستل های فعال در این منطقه سپری کنند و یک شب به یاد ماندنی را برای خود ثبت کنند این هاستل ها اغلب در خانه های تاریخی و قدیمی شهر ایجاد شده است و این امکان را به شما می دهد تا برای یک بار هم که شده یک شب و روز تابستانی فراموش نشدنی را تجربه کنید. پیشنهاد می کنیم پشت بام خوابی را برای یک بار هم که شده تجربه کنید و مانند بچه های قدیم در حالیکه چادر شب های رنگی را روی خود می کشید در اسمان شب هم هفت برادران یا همون ملاقه ای (دب اکبر) را بگردید و پیدا کنید هم خوشه پروین و بادکنکی و کهکشان راه شیری را خدارا چه دیدید شاید دیدن شهاب سنگ ها هم قسمتتان شد و ارزویتان براورده شد.